گنجور

 
میبدی

قوله تعالی: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ بنام خداوند فراخ بخشایش مهربان.

وَ لَیالٍ عَشْرٍ (۱) و بده شبانه روز.

وَ الْفَجْرِ ببامداد روز.

وَ الشَّفْعِ وَ الْوَتْرِ (۲) و بجفت و بطاق.

وَ اللَّیْلِ إِذا یَسْرِ (۳) و بشب که در آید.

هَلْ فِی ذلِکَ قَسَمٌ بسنده است این بسوگند لِذِی حِجْرٍ (۴) خردمند زیرک را.

أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ نبینی و ندانی که چون کرد خداوند تو بِعادٍ (۵)

إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (۶) به عاد ارم با آن بالایهای بزرگ.

الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُها فِی الْبِلادِ (۷) که هرگز چون ایشان نیافریدند در جهان.

وَ ثَمُودَ الَّذِینَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (۸) و ثمود که سنگ می‌بریدند در وادی خویش.

وَ فِرْعَوْنَ ذِی الْأَوْتادِ (۹) و فرعون آن کشنده بمیخ بند.

الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلادِ (۱۰) ایشان که از حدّ بیرون شدند در جهان.

فَأَکْثَرُوا فِیهَا الْفَسادَ (۱۱) و فراوان کردند در آن گزاف و تباه‌کاری.

فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَبُّکَ سَوْطَ عَذابٍ (۱۲) تا فرو هشت اللَّه بر ایشان تازیانه عذاب.

إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصادِ (۱۳) خداوند تو بر گذرگاه است.

فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ امّا مردم آن گه که اللَّه او را بیازماید.

فَأَکْرَمَهُ و او را به بی‌نیازی گرامی کند وَ نَعَّمَهُ (۱۴) به بی‌بیمی و تندرستی نازپرورد کند فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ (۱۵) گوید: اللَّه مرا بناز میدارد.

وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ و امّا چون اللَّه او را بیازماید فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ (۱۶) و روزی او بر او تنگ کند فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ (۱۷) می‌گوید: خداوند من مرا خوار کرد.

«کَلَّا» نه چنانست که او میگوید، نه آن از نازست و نه این از خواری! بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ (۱۸) بلکه پدر مردگان را بناز نمی‌نوازند.

وَ لا تَحَاضُّونَ عَلی‌ طَعامِ الْمِسْکِینِ (۱۹) و بر طعام دادن درویشان یکدیگر را نمی‌انگیزانند.

وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ و مرده باز مانده میخورند أَکْلًا لَمًّا (۲۰) خوردنی بنهیب.

وَ تُحِبُّونَ الْمالَ و دوست میدارند مال را حُبًّا جَمًّا (۲۱) دوستی سخت فراوان.

«کَلَّا» آری چنین است إِذا دُکَّتِ الْأَرْضُ دَکًّا دَکًّا (۲۲) چون این زمین پاره پاره بشکنند و بکوبند کوفتنی سخت.

وَ جاءَ رَبُّکَ و آید خدای تو وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا (۲۳) و فرشتگان قطار قطار.

وَ جِی‌ءَ یَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ و آورند آن روز دوزخ را یَوْمَئِذٍ یَتَذَکَّرُ الْإِنْسانُ آن روز پند پذیرد مردم وَ أَنَّی لَهُ الذِّکْری‌ (۲۳) و کجا جای پند پذیرفتن است او را.

یَقُولُ یا لَیْتَنِی قَدَّمْتُ لِحَیاتِی می‌گوید کاشک من کردار نیکو پیش فرا فرستادید این روز زنده گشتن خود را.

فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ (۲۵) آن روز چون عذاب او کس را عذاب نکنند.

وَ لا یُوثِقُ وَثاقَهُ أَحَدٌ (۲۶) و چون بند او کس را نبندند.

یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (۲۷) ای تن آرمیده، ای کس آرمیده،.

ارْجِعِی إِلی‌ رَبِّکِ بازگرد با خداوند خویش راضِیَةً مَرْضِیَّةً (۲۸) پاداش و کردار خود پسندیده و خداوند تو از تو از کردار پسندیده.

فَادْخُلِی فِی عِبادِی (۲۹) درآی در میان رهیگان من‌

وَ ادْخُلِی جَنَّتِی (۳۰) در آی در بهشت من.

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode