ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - آش کشک
... قله هیمالیا را با دم چاقو دو نیم
خامسا در قعر دریا آتشی افروختن
وز شرارش آسمان را با زمین کردن لحیم ...
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۶۱ - حرکت جوهری
... کشته افتاده اندر مقتلی
جزء دریا گشت باید لاجرم
غرقه والاتر که پا بر ساحلی ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - در اثبات خدا
... درین وادی کمیت جمله لنگست
اگر در قعر دریا ماهییی کور
برون آرد سر از این معدن نور ...
... نداری کس ز نور خور نشانه
خدا دریا و این عالم سبوییست
سبو را ز آب دریا آبروییست
کجا ظرفی که پر از آب دریاست
خبردار از تک و پایاب دریاست
خرد را اندرین ره دستگه نیست ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۳۴ - بی خبری!
... وین بدن ها همه زنده است به جان
قطره ای آب ز دریا بگسست
عاقبت نیز به دریا پیوست
می رسند از دو ره خم در خم ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - انسان و جنگ
... سخن ها درو بر ز پیکار و جنگ
که قیصر به دریا سپه رانده است
به آب اندرون آتش افشانده است ...
... به بیغاره بر چیزهاگفته اند
ازین پس به دریاست جنگی بزرگ
میان عقاب و نهنگ سترگ ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۶ - اتق من شر من احسنت الیه
... که ابریشم است آن که دیبا شود
کسان آب دریا مقطر کنند
مزه دیگر و لون دیگر کنند
همان آب را ابر بالا برد
ز دریا کناران به صحرا برد
بک آب است جسته ز دو هوش فر
یکی از طبیعت یکی از بشر
یک آب مقطر به دریاکنار
یکی آب باران نوشین گوار ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۷ - ترجمهٔ اشعار شاعر انگلیسی
... همی یاد شرم آید از خوی تو
ز دریا گذشتست اندیشه ات
بود سفتن گوهران پیشه ات
ترا هست اندیشه دریا گذار
ازیرا چو دربا بود بی کنار ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۸ - گاو شیرده
... یکایک سگ وگربه خانه اند
برو همچو دریا گهر بخش باش
و یا همچو کان سیم و زربخش باش ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » وطن در خطر است
... ای وطن خواهان زنهار وطن در خطر است
خرس صحرا شده همدست نهنگ دریا
کشتی ما را رانده است به گرداب بلا ...
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » منقبت
... او سلیمان بد و او عیسی و او موسی بود
نوح و یونس را او همره در دریا بود
آسمان بود و زمین بود و بشر بود و ملک ...
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » مجلس سوم
... آه شد اشگ و اشک شد قطره
قطره شد سیل و سیل دریا شد
کودتای سه ساله غوغا کرد ...
ملکالشعرا بهار » ترجیعات » وارث طهمورث و جم
... این عجایب بین که یکتا گوهری
سوی دریا ارمغان آورده ام
مالک الملک معظم پهلوی ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران
... پور او بهمن ز ملک پارس لشکرها کشید
اردشیر آمد به دریا بار و منزل برگزید
جیش پور اردوان زان شه شکستی سخت دید ...
... وان امیران خراسان و بزرگان عراق
ملک را دریافتند از فر عدل و اتفاق
مملکت را آل سامان باز جستند از وفاق ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲۱ - در فضیلت شاگردی کردن
... تا شد آن چشمه بر مثال یمی
علم دریای ژرف گوهر زاست
دل استاد ظرف آن دریاست
هست دفتر نگاری از دریا
نقشه نیمه کاری از دریا
تو که در نقشه بحر را نگری ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » جنگ تهمورث با دیوها » گفتن حدیث عشق پریزاد
... صرصرسوزان سموم قهر اوست
آب دریا ناگوار از زهر اوست
وز دم سردش به صحرای شمال ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
... گر خطرها داشت در پای سیاست فرخی
حالیا ما با توکل دل بر این دریا زدیم
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۶۶ - یعنی کشک
موقعی که یکی از دوستان فرخی آقای رضای گلشن یزدی برای خداحافظی نزد وی رفته بود از مرحوم فرخی می پرسد که اگر در یزد فرمایشی دارید انجام دهم فرخی در جواب می گوید قلم را از جیب در بیاور و یادداشت کن تا بگویم و رباعی ذیل را بالبداهه گفت
ای آنکه ز جود تست دریا در رشک
افلاک همی گرید و می ریزد اشک ...
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۴
... با کشتی طوفانی بشکسته خویش
شادیم از آنکه دل به دریا زده ایم
فرخی یزدی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۹۹
... با آنکه ز قطره ای نبودم افزون
خون خوردم و متصل به دریا گشتیم
افسرالملوک عاملی » کوروش نامه » بخش ۶ - خو نخواهی هو خشتر از پادشاه آشور
... دو کشور تو گویی که پیوسته شد
سپاهی چو دریا زبابل گذشت
سوی نینوا در نور دید دشت ...