... دل ما را هوس شکر نیست

چو گل و لاله نخواهد ماندن

سیرگاهی ز قفس خوشتر نیست ...

با بنفشه لاله گفت ای بیخبر

طرف گلشن را منظم کرده اند ...

... سخن ها با صبا و ژاله گفتم

حکایت ها ز سرو و لاله گفتم

زمردگون شده هم جوی و هم جر ...

... مرا جز اشک حسرت ژاله ای نیست

بجز خونابه دل لاله ای نیست

چه سود از جستن و گردن کشیدن ...

... اینکه دیدیش چو عنقا مگس است

کاروان است گل و لاله بباغ

سبزه اش اسب و صبایش جرس است ...

... خوش آنزمان که مرا نیز بود جایگهی

میان لاله ونسرین و سوسن و عبهر

حریر سبز بتن بود پیش از این ما را ...

... یاسمین و خیری و ریحان و ورد

بر لب جوها دمیده لاله ها

بر گل و سوسن چکیده ژاله ها ...

... چه خوش بود ار صفای ژاله میماند

جمال یاسمین و لاله میماند

جهان یغما گر بس آب و رنگ است ...

... نور را گفتم دلش را زنده کن

لاله را گفتم که نزدیکش بروی

ژاله را گفتم که رخسارش بشوی ...

... تو گمان می کنی که شاخ گلی

به صف سرو و لاله می رویی

یا که همبوی مشک تاتاری ...

... یاد باد آنکه مرغزار ز من

لاله اش پود و سبزه بودش تار

رستنیها تمام طفل منند ...

... من که آب تو ز سرچشمه دل می دادم

آب و رنگت چه شد ای لاله نعمانی من

من یکی مرغ غزل خوان تو بودم چه فتاد ...

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را ...

... آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

آورده ام به دیده گهرهای سفته را ...

... دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران

به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب

به ترک چشم و چلیپای زلف بخشیده ...

... ای سیب بهشتی به لب و گونه گلگون

داغ است دل لاله که دیوی زده گازت

در خویش زنیم آتش و خلقی به سر آریم ...

... که فتنه منتظر وقت و فرصت است ای دوست

دلم به حال گل و سرو و لاله می سوزد

ز بس که باغ طبیعت پرآفت است ای دوست ...

... چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست

به لاله های چمن چشم بسته می گذرم

که تاب دیدن دل های داغدارم نیست ...

... چون اسم چشم نرگس مخمور ژاله بار

در این چمن که لاله به کف جام زر گرفت

چون شعر خواجه تازه و تر بود شهریار ...

... داغ فراق بین که طرب نامه وصال

ای لاله رخ به خون جگر می نگارمت

چند است نرخ بوسه به شهر شما که من ...

... به قول خواجه گر از جام می کناره کنم

به دور لاله دماغ مرا کنید علاج

به روزگار تو یابد کمال موسیقی ...

... طوطی جانم از آن پسته شکرخا باشد

لاله افروخته بر سینه مواج چمن

چون چراغ کرجی ها که به دریا باشد ...