قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح امیرکبیر میرزاتقیخان رحمهالله گوید
... ترانه ها نواخته چو زیر و بم تارها
ز خاک رسته لاله ها چو بسدین پیاله ها
به برگ لاله ژاله ها چو در شفق ستارها
فکنده اند همهمه کشیده اند زمزمه ...
... الا گذشت آن ز من که بگسلد در چمن
میان لاله و سمن حمارها فسارها
مرا بپرور آنچنان که ماند از تو جاودان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در ستایش شاهزاده ی آزاده اعتضادالسلطنه علیقلی میرزا دام اقباله فرماید
تا لاله به باغ و گل به گلزارست
میخواره ز زهد و توبه بیزارست
بر لاله به بانگ چنگ می خوردن
عصیان گذشته را ستغفارست ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در ستایش شاهزادهٔ علیین و ساده فرمانفرما فریدون میرزا طاب ثراه فرماید
... کش بر خط مشکین اثر گرد و غبارست
از لاله چمن چون خد ترکان خجندست
وز سبزه دمن چون خط خوبان تتارست ...
... مانند رقیبی که هم آغوش نگارست
مستست مگر نیلوفر از ساغر لاله
کافتان خیزان چون صنمی باده گسارست ...
... راغ است که از سبزه همی زمرد خیزست
باغ است که از لاله همی مرجان زارست
نرگس به چه ماند به یکی کفه الماس ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در گله از حاج اکبر نواب و مدح فخرالعلماء و ذخرالفضلاء ابولحسن الفسوی الشهیر به خان داماد فرماید
... دامن خصم تو از خون جگر باد چنانک
گوییش خون جگر لاله و دام دمن است
اگر این شعر فتد در خور درگاه وصال ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - و له ایضاً فی مدحه
... ز افغان افغان به غوغای جامت
هنوز از وغازان زمین لاله روید
ز خونریزی خنجر لعل فامت ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در ستایش امیر کامکار محمدحسنخان سردار فرماید
... به چشم خویش می بینم که گردون از فراق تو
ز اشک لاله گون دامان من رشک دمن دارد
ز هجر خویش چون دانی که قاآنی شود فانی ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در ستایش دبیر بینظیر میرزا عبدالله منشی فرماید
... ابر بر طرف چمن گریان گریان پوید
لاله بر صحن دمن خندان خندان گذرد
هر سحرکبک چو از راغ خرامد سوی باغ ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در ستایش امیر دیوان میرزا نبیخان فرماید
... عید آمد وکارش همه با برگ و نواکرد
هم ابرلب لاله پر از در عدن ساخت
هم باد دل غنچه پر از مشک ختا کرد
با ساغر می لاله درآمد ز در باغ
ل جامه دیبا به تن از ه جد قباکرد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شجاعالسلطنه حسنعلی میرزا گوید
... نقش ها از پرده در سلک عیان می آورد
خواهران لاله و گل را ز هفت اندام خاک
همچو رویین تن ز راه هفتخوان می آورد ...
... ازگل خیری به بازار جهان می آورد
از سنان لاله کاه از بید برگ برگ بید
صنعت پولادسازی در میان می آورد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در ستایش نایب السلطنهٔالعلیه ولیعهد عباس شاه مبرور فرخ نیای پادشاه منصور و تفنن به مدح قایممقام فرماید
... هر بامداد عرصه غبرا تمام گیرد
تا هر صباح لاله چو مستان به طرف بستان
بزم نشاط سازد و در دست جام گیرد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح ابوالسلاطین عباس شاه غازی نیای بیضا رای شاهنشاه اسلام پناه خلدلله ملکه فرماید
... تا باغ و راغ گردد در موسم بهاران
از ژاله کان الماس از لاله کوه یاکند
در رزم و بزم بادا آثار مهر و قهرش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در ستایش کهف الادانیوالاقاصیجنابحاجمیرزا آقاسی رحمه الله فرماید
... که تا امروز جز مدحت زبانم حرفی ارگفته
مر آن را چون زبان لاله ایزد لال گرداند
بلای بد بود حاسد به جان هر که در عالم ...
... نگیرد آنچه داد اول نمی گویم نمی تاند
خدا تاند که رنگ از لاله گیرد بوی از عنبر
ولی از فرط رحمت داده خود بازنستاند ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده شجاع السطنه حسنعلی میرزا طابالله ثراه فرماید
... تا به ساغر می مرجان گهر آمیخته اند
رنگ و بو داده به می لاله رخان از لب و زلف
یا شفق را به نسیم سحر آمیخته اند ...
... طبعشان زاب و گل بوالشر آمیخته اند
سوسن و عبهر و گل لاله و ریحان و سمن
رسته در رسته حشر در حشر آمیخته اند ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح امیرالامراء نظام الدوله حسین خان در ایام حکومت فارس
... به وصل عکس رخ او به هجر خون دلم
به هر دو وقت مرا د یده لاله زار کند
به حیله کس نتواند برو چشاند زهر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در ستایش شاهزادهٔ رضوان و ساده قهرمان میرزا حکمران آذربایجان طابثراه فرماید
... تیغش ار نیست نو بهار چرا
دامن خاک لاله زارکند
باش تا بوم روم را ز غبار ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح امیر بی شبیه و عدیل سلیل جلیل خلیل منیع جود و سخا آقاخان متخلص به عطامه ظله فرماید
... موی مژگان را به چشم بدکنش سوهان کند
خود به سیر لاله و ریحان ندارد احتیاج
کز نگاهی خاک وگل را لاله و ریحان کند
آب تیغش ملک ویران را ز نو آباد کرد ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - در ستایش نواب فریدون میرزا فرماید
... زلفش افعی بود گر افعی را
هیچگه لاله درکنار بود
چشم او کافر آمدست و چسانش ...
... چاه را ماه در جوار بود
رخ او لاله است و این عجبست
کز رخش لاله داغدار بود
تخم فتنه است خال و در ره دل ...
... کی دمیدن کند چو طلعت دوست
لاله گیرم که در ایار بود
کی بود همچو ترک من خندان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح حسینخان صاحباختیار فرماید
... ز بس غلمان و حور آنجا قطار اندر قطار آید
یکی گیرد به کف لاله که ترکیب قدح دارد
یکی برگل کند تحسین کزو بوی نگار آ ید ...
... یکی بوید سمن را مات صنع کردگار آید
یکی بر لاله پاکوبد که هی هی رنگ می دارد
یکی از گل به وجد آید که بخ بخ بوی یار آید
یکی بر سبزه می غلطد یکی بر لاله می رقصد
یکی گاهی رود از هش یکی گه هوشیار آید ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در ستایش پادشاه ماضی محمد شاه غازی طابالله ثراه گوید
... الماس فشان شد فلک از ژاله بیضا
یاقوت نشان چمن از لاله احمر
در دامن گل چنگ زده خار به خواری
زانگونه که درویش به دامان توانگر
در لاله وگل خلق خرامان شده چونانک
در آذر نمرود براهیم بن آزر ...
... زانگونه که بیمار کند میل مزعفر
لاله چو یکی حقه بیجاده نمودار
در حقه بیجاده نهان نافه اذفر ...
... چون شاخ گل از نغمه مرغان نواگر
از فر گل و لاله و نسرین و شقایق
چون روز به شب ساحت باغست منور
برکوه همی لاله حمرا دمد از سنگ
زانگونه که از سنگ جهد شعله آذر
از لاله چمن تا سپری معدن مرجان
از ژاله دمن تا نگری مخزن گوهر ...
... در گوش گل سرخ فرابرده چرا سر
از آب روان عکس گل و لاله پدیدار
زانگونه که عکس می گلرنگ ز ساغر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۵ - در ستایش نور حدیقه احمدی فاطمه اخت علیبنموسی علیهالسلام
... اخت رضایی و دخت موسی جعفر
فاطمه ات نام و از سلاله زهرا
کز رخ او شرم داشت زهره ازهر ...
... سیم به از سنگ هست و خیزد از سنگ
لاله به از اغبرست و روید ز اغبر
منبر و تخت ار چه تخته اند ولیکن ...
... حالت گلها به رنگ و بو شد دیگر
تیره شد از بسکه سوخت سینه لاله
خیره شد از بس گریست دیده عبهر ...