گنجور

 
۵۸۸۱

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۰ - تاریخ ده خوایق که محمد حسین خان تعمیر کرد.

 

... افروخته نسیمش انداخته غمامش

از لاله ها مشاعل وز سبزه ها نمارق

در راغها رونده بس نهر آب صافی ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۲

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴

 

... چون ز دست و عصای موسی نیل

همه چون داغ لاله از سودا

دامن آلوده شان برب قلیل ...

... کش بود کف برزق خلق کفیل

سیدی از سلاله ی احمد

نام او احمد از نژاد خلیل ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۳

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۷

 

... که بی تو خستگی تن بپا نهد بندم

بود اگر چه محل لاله زار نعمانم

بود اگر چه مکان چشمه سار الوندم ...

... تفاوتی نکند تا ز حضرتت دورم

بچشم و کام خس از لاله حنظل ازقندم

دگر گهر نشناسم ز خاک بی تو ز بس ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۴

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در زلزلهٔ کاشان فرماید

 

... رسم دیرین است خود گرد از قفای قافله

سر زخم خار دیدم خونچکان چون لاله اش

آنکه گر سودیش پا بر لاله کردی آبله

دامن مادر بدست کودکان نازنین ...

... زخمها را برگ گل ناخن زند در بوستان

داغها را لاله سازد تازه اندر کوهسار

هر که چیند سنبلی افتد بفکر زلف دوست

هر که بیند نرگسی افتد بیاد چشم یار

هر که بیند لاله یی در باغ و داغ اندر میان

هر که بیند چشمه یی در راغ و سبزه در کنار ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۵

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مرثیهٔ برادر خود میگوید

 

... آمد بشیشه ی دل من زان میان شکست

برقی بجست و خرمن نسرین و لاله سوخت

بادی وزید و شاخ گل ارغوان شکست ...

... نخلی که بود رسته ز گلزار جان شکست

اوراق لاله از نفس گرم برق سوخت

اغصان سرو از دم سرد خزان شکست

میخواستم ز لاله و گل پر کنم بغل

از گلشنی که شاخ گلش ناگهان شکست

داغم ز لاله ماند بدست و چگونه ماند

خارم ز گل شکست بپا و چسان شکست ...

... سر زیر بال برده و نالان غریب وار

در سینه اش ز خنده ی لاله هزار داغ

بر دیده از تبسم گل صد هزار خار ...

... در بوستان وزید دگر باد مهرگان

ریحان برفت و لاله برفت و سمن برفت

زلف بنفشه طره ی سنبل شکن گرفت ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۶

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

خالی که چو داغ لاله در سینه ی اوست

هندوست که پاسبان گنجینه ی اوست ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۷

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۵۵

 

وقت است بهار باغ و راغ افروزد

وز لاله و گل شمع و چراغ افروزد

گل چهره اش از خون جگر گیرد رنگ

لاله رخش از آتش داغ افروزد

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۸

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۷۶

 

... بلبل پهلو ببستر راغ نهد

باد سحری لاله ی خونین دل را

در سوک شکوفه پنبه بر داغ نهد

آذر بیگدلی
 
۵۸۸۹

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۹۳

 

... دلباخته دلبر جفاپیشه نگر

آن رخ که چو لاله بود چون خیری بین

آن دل که چو سنگ بود چون شیشه نگر

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۰

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

عید است مگردان صنما روی ز گل

مینا طلب از لاله قدح جوی ز گل

در پای گلی بکف چو گیری جامی ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۱

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

رویی که کله ز مه رباید داری

مویی که به لاله مشک ساید داری

بویی که سر نافه گشاید داری ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۲

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴

 

... همان به که من نیز چون دیگران

شوم لاله چون گوشها شد گران

ازین راه بی بن کنم پای سست ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۳

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۸

 

... هر آنکو گلی چیند از باغ تو

چو لاله دلش سوزد از داغ تو

هر آنکو خورد میوه ات از درخت ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۴

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۹

 

... هر ترنج آفتاب عالمتاب

در چنین فصل خوش که لاله ی باغ

شسته بودش ز سینه باران داغ ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۵

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱

 

... مردی از ره رسید چل ساله

گل رویش شکفته چون لاله

آمد از راه و میزبانی کرد ...

... کرده در بر قبای دیبایی

چهره گلرنگ همچو لاله ی باغ

قد چو شمشاد و موی چون پر زاغ ...

... بی سبب زان دلت هراسان است

سعی کن کز فسون دلاله

بینی آن ماه چارده ساله ...

... نزند از غضب برخ سیلی

نکند برگ لاله را نیلی

نبرد شکوه پیش همزادان ...

... صبر آرد که مرد پیر شود

لاله از پیریش زریر شود

بعد از آن مهر گیرد از وی باز ...

... صبحدم گر بوقت جستن کام

یعنی از برگ لاله ژاله چکد

باده از لعلگون پیاله چکد ...

... جلوه ی سرو و قامت طوبی

روی چون لاله موی چون سنبل

چشم چون نرگس و لب چون گل ...

... سر زد و در گریه آمد زار زار

از دو دیده ریخت اشک لاله گون

کرد از هر سو روان دریای خون ...

... پیکر هابیل مسکین غرق خون

چهره ی قابیل ظالم لاله گون

بیگنه از خون یحیی طشت پر ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۶

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۳

 

... هم دل خون گشت و هم جگر داغ

جز لاله گلی نرست ازین باغ

همسایه بناله از خروشم ...

... هر گل نگری در این کهن باغ

در دل بودش چو لاله این داغ

کس نیست که این غمش بدل نیست ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۷

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۲

 

... به کانون خورشید افگنده نعل

به پای گل و لاله اش سبزه فرش

سر سبزه اش سوده بر پای عرش ...

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۸

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۴

 

... چو شعری ز شام و سهیل از یمان

گل از خار و لاله ز خارا دمان

بر افروخته چون کلاه قباد

چراغ گل و مشعل لاله باد

ز ریحان آن مغز شب مشکبیز ...

... چو مانداز خرابی آن تازه باغ

بدل از گلم خار واز لاله داغ

آذر بیگدلی
 
۵۸۹۹

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۵

 

... چو رخشنده انجم ز چرخ کبود

ز جوش گل و لاله بود آن کنشت

بهشتی اگر داشت آتش بهشت ...

آذر بیگدلی
 
۵۹۰۰

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » حکایات » شمارهٔ ۱۲

 

... هم از شهد لب شکرستان هزار

هم از رنگ رخ خوابگه لاله زار

از آن استخوانهای پوسیده مغز ...

آذر بیگدلی
 
 
۱
۲۹۳
۲۹۴
۲۹۵
۲۹۶
۲۹۷
۳۶۲