فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۵
... ببارد بسی برف ز ابر سیاه
شما سوی ایران نیابید راه
سر مهتران زآن سخن شد گران ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۶
... که با داد یزدان خرد باد جفت
چو از برف پیدا شود راه شاه
مگر بازگردند و یابند راه
نشاید بدین کوه سر بر بدن
خورش نیست ز ایدر بباید شدن
پیاده فرستیم چندی به راه
بیابند روزی نشان سپاه ...
فردوسی » شاهنامه » جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب » بخش ۴۷
چو لهراسب آگه شد از کار شاه
ز لشکر که بودند با او به راه
نشست از بر تخت با تاج زر ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶ - در مدح شاه ناصر الدین بوالمظفر
... هرچه هست اندر جهان آن چیز را باشد دری
جود او روزی و رحمت راه شادی را در است
عدل او قولیست کاین گیتی بدو در مدغم است ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح یمین الدوله محمود غزنوی
... اختر سعدست گویی طلعت میمون او
چون بنزدش راه یابد مرد نیک اختر شود
باد دیدستی که اندر خرمن کاه اوفتد ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۱۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... چو اندر گذشتند چاه مقعر
بتک راه گیرند بر آب و آتش
بدندان بدرند پولاد و مرمر ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - ایضاً در مدح سلطان محمود
... چه کوه و قلعه بپیش آیدش چه بحر و چه بر
وگر به تنگی سوراخ سوزن آید راه
بسان رشته بدو در شود بوقت گذر ...
... بزرگ فتحی یا نشکند یکی لشکر
دلی که راهش جوید بیابد او دانش
سری که پایش بوسد بیابد او افسر ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... به نیک روز و به نیکی زمان و نیک اختر
ز جند راهه و تنجه و ز شاه تبت
برون گذشت نه کشتیش بود و نه لنگر ...
... ز تیغهاشان بر حلق حلقۀ چنبر
سپه ز راه بیابان به مرو بیرون برد
بدان رهی که رود جنی اندرو بحذر ...
... ز نم او همه بنیاد برجها شده تر
نبود راه و نبودش مگر بیک فرسنگ
نهاد یکتنه بر کوه تیغ راه گذر
بساعتی بستد خسرو آن حصار بجنگ ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۶ - در مدح ابوالمظفر نصر بن ناصرالدین
... هر جا که رود دشمن او صرف زمانه
آن راه گرفته است و نشسته بگذر بر
بیرون رود از عالم جهل ار ز علومش ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی
... ز ذکر دشمن او طعم زهر گیرد کام
بجاه بی اثر او کسی نیابد راه
ز بخت جز بدر او کسی نیابد کام ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح امیر نصر بن ناصرالدین سبکتیگن
... غذا ز نعمت تو خوردم و ز خوان پدر
نه از میانۀ راه و نه از در دکان
موفقم بتو ای شاه و برکشیدۀ تو ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان محمود غزنوی گوید
... کجا که آفت درویشی اندروست عیان
بدان رسید بلندی که او نماید راه
بدان دهند بزرگی که او دهد فرمان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۱
... ندانم هیچ بخرد کو نبوده ست
به راه حمدت اندر کاروانی
اگر پرویز جود تو بدیدی ...
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۲
... زو طبع غمی دراز و کوتاه گرفت
بر ماه به شست زلفکان راه گرفت
گیرند به شست ماهی او ماه گرفت
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۵۸
... چون گشت دلم برنگ زلف تو سیاه
گفت او نبرد مگر به بیراهی راه
زیرا که نگیرد آن لب او را بگناه
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۵۹
از چهره و حسنشان همی تابد ماه
بر ماه شکسته زلفشان گیرد راه
با چهرۀ اینچنین بتان دلخواه ...
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۶۸
... وز شب دو هزار حلقه بر ماه زدی
بر غالیه ای ماه رهی راه زدی
وین راه بدان دو زلف کوتاه زدی
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۴۹
تیره بر چرخ راه کاهکشان
همچو گیسوی زنگیان بنشان
عنصری » ابیات پراکندهٔ مثنویها » بحر خفیف » شمارهٔ ۵۵
هرچه واجب شود ز باد افراه
بکنید و جز این ندارم راه