گنجور

 
۵۴۸۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۴ - در مدح شاه عباس دوم

 

... در آن دیار که حفظش دهد صلای امان

چو ابر حاصل دریا به قطره گر بخشد

شود ز شرم کرم جبهه اش ستاره فشان ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۵ - در تهنیت جلوس مجدد شاه صفی بر تخت با نام شاه سلیمان

 

... به پیش ابر احسانش ز مرجان

دهد گر حاصل دریا به سایل

همان از شرم گردد گوهرافشان ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در توصیف زاینده رود

 

... می ستاند توبه را از کف عنان اختیار

جلوه مستانه دریا رکاب زنده رود

در خرابی های او چون می عمارتهاست فرش ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۸ - در توصیف دومین پلی که بر زاینده رود بسته شده

 

... چشمه جان بخش حیوان از حجاب زنده رود

صفحه دریاچه اش آیینه دار عشرت است

این چنین پیشانیی می خواست آب زنده رود ...

... از دل زهاد می شوید غبار زهد خشک

جلوه مستانه دریا رکاب زنده رود

از گوارایی دو بالا می شود کیفیتش ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در توصیف زاینده‌رود و پل آن

 

... حکم ساقی از می روشن چراغان می کند

هر خم طاقی ز پل در دیده دریاکشان

جلوه طاووسی از گل های الوان می کند

این کمانی را که از سیلاب پل زه کرده است

کوه غم را چون کف دریا پریشان می کند

در سر پل می کشان محتاج کشتی می شوند ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در توصیف اشرف

 

... خضر فرخ پی همانا آبیار اشرف است

می توان دریافت از باران پی در پی که مهر

شرمسار از جبهه گوهر نثار اشرف است ...

... نیست در روی عرقناک و جبین شرمگین

این تماشاها که در دریا کنار اشرف است

از هجوم گل رگ لعل است هر خاری در او ...

... کز چنین گوهرفشانی نوبهار اشرف است

باد روشن نه صدف از گوهر دریا دلش

تا سحاب گوهرافشان آبیار اشرف است

صائب تبریزی
 
۵۴۸۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح نواب ظفرخان

 

... ابر گو خود را عبث بر تیغ مژگانم مزن

پیش چشم من سپرافکنده دریا از حباب

چرخ یاران موافق را جدا دارد ز هم ...

... در کمان قوس قزح را بشکند تیر شهاب

ابر جودش سایه گر بر روی دریا گسترد

چون صدف آبستن گوهر شود بکر حباب ...

... گر شود آبستن یک قطره از بحر کفش

سینه بر دریا گذارد از گرانباری سحاب

گر نسیم حفظ او بر روی دریا بگذرد

موج نتواند گذشت از تیغ بر روی حباب ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱ - مثنوی رزمیه (کذا) (قندهارنامه)

 

... که باطن گهر ظاهرش عنبرست

دلش کوه و دریا بود سینه اش

خرد گوهر و مغز گنجینه اش ...

... که بد تار و پودش ز موج دریغ

زمین همچو غواص دریا سپر

فرو برد در آب شمشیر سر ...

... به شمشیر گردان ز خرطوم فیل

جدا کرده نهری ز دریای نیل

زمین بود دریا ز خون عدو

ز شمشیر کج موج خونریز او ...

... که شد یک ورق دفتر آسمان

فرو خورد خون بس که دریای خاک

چو اوراق گل شد طبق های خاک ...

... که گیرد ز دست که نقد روان

ز خود دشت دریای خونخوار بود

در او کشته پنهان چو کهسار بود ...

... دوال آشنا گشت با طبل جنگ

بپیچید بر روی دریا نهنگ

برآمد نفیر از دل کرنا ...

صائب تبریزی
 
۵۴۸۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۹

 

... گرفته راهی عشق از ملال خاطر ماست

حباب در گره افکنده کار این دریا

خوشا کسی که ازین تنگنای بی حاصل ...

صائب تبریزی
 
۵۴۹۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۷۱

 

... گوهر جرات من در صدف طوفان نیست

بارها قطره من بر صف دریا زده است

صائب تبریزی
 
۵۴۹۱

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۲۶

 

... گرانجان در زمین خشک گردد غرق چون قارون

کف پای سبکروحان ز دریا تر نمی گردد

صائب تبریزی
 
۵۴۹۲

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۶۴

 

خیال زلف او در دیده خونبار می زیبد

خرام موج در دامان دریا بار می زیبد

ز پیش چشم دل بردن به زیر چشم دل دادن ...

صائب تبریزی
 
۵۴۹۳

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۷۴

 

کم و بیش جهان در نیستی همسنگ می گردد

به دریا سیل الوان چون رسد یکرنگ می گردد

برآی از قلزم افسرده امکان به چالاکی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۹۴

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۸

 

... به شتابی که گذشتم من ازین وحشتگاه

رفرف موج مگر از سر دریا گذرد

صائب تبریزی
 
۵۴۹۵

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۹

 

رهنوردی که مدارش به توکل گذرد

گر قدم بر سر دریا نهد از پل گذرد

کی به فکر خس و خاشاک من افتد برقی ...

صائب تبریزی
 
۵۴۹۶

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۷۰

 

به تیغ هر که شود کشته پایدار شود

رسد چو قطره به دریا یکی هزار شود

ز چارپای عناصر پیاده هر کس شد ...

صائب تبریزی
 
۵۴۹۷

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۰

 

... از داغ گشت شورش مغزم زیادتر

گرداب مهر بر لب دریا نمی زند

صائب تبریزی
 
۵۴۹۸

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۹۴

 

... آدم زبان خویش اگر گندمی کند

طوفان نوح کودک دریا ندیده ای است

جایی که آب دیده ما قلزمی کند

صائب تبریزی
 
۵۴۹۹

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۵۹

 

... جان قدسی در تن خاکی دو روزی بیش نیست

موج دریا دیده در ساحل نمی گیرد قرار

راهرو چون می تواند پشت بر دیوار داد ...

صائب تبریزی
 
۵۵۰۰

صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۴۷۹

 

موجه ای کو که ز دریا نبود ما و منش

یا حبابی که نه از بحر بود پیرهنش ...

صائب تبریزی
 
 
۱
۲۷۳
۲۷۴
۲۷۵
۲۷۶
۲۷۷
۳۷۳