برازنده تاج و تخت و کلاه
خدیو جوان بخت عباس شاه
چو بر تخت فرمانروایی نشست
به نظم ممالک برآورد دست
نسق کرد از علم کار آگهی
به فرمانبری کار فرماندهی
به تلقین دولت در آغاز کار
حدود خدایی نمود استوار
نپیچید آن زبده اصل و فرع
سر طاعت از خط فرمان شرع
اثر در جهان از مناهی نهشت
ز تقوی جهان شد چو خرم بهشت
به دوران منعش می لاله رنگ
نهان گشت چون لعل در صلب سنگ
شد از عصمت او جهان آنچنان
که شد پردگی زهره بر آسمان
ازان شهریاران روی زمین
گذارند بر آستانش جبین
که آن پادشاه ملایک سپاه
نپیچد سر از خط حکم اله
ز عدل آنچنان زد صلای امان
که دربسته شد خانه های کمان
به عهدش چنان ظلم نایاب شد
که در تیغ، جوهر رگ خواب شد
شد از بخت او بخت عالم جوان
چان کز بهاران زمین و زمان
ز خلق خوش آن بحر پنهاورست
که باطن گهر، ظاهرش عنبرست
دلش کوه و دریا بود سینه اش
خرد گوهر و مغز گنجینه اش
قضای الهی است در روز رزم
بهشت خدایی است هنگام بزم
علم بر سر آن خدیو زمان
بود کشتی نوح را بادبان
محیطی است از دست گوهر نثار
که دارد ز دامان سایل کنار
ز جودش ضعیفان شدند آنچنان
که گوهر عرق می کند ریسمان
یتیمان به دوران آن عدل کیش
بشویند در آب گهر روی خویش
زمین پر دل از پایه تخت اوست
فلک سبز از سایه بخت اوست
نیندیشد از شور و آشوب جنگ
که طوفان بود روز عید نهنگ
به امداد لشکر ندارد نیاز
که خورشید تنها کند ترکتاز
نگردد دم تیغش از کارزار
که دارد دم از صاحب ذوالفقار
چناری که گردد ز تیغش قلم
شود جوهرش موج بحر عدم
به سرپنجه مردی آن پرشکوه
برون آورد تیغ از دست کوه
خدنگش نپرد به بال عقاب
ز پر بی نیازست تیر شهاب
ز تیر و کمان چون شود رزم ساز
دهن ها بماند چو سوفار باز
شد از نعل اسبان در آن دشت کین
چو ماهی زره پوش، گاو زمین
چنان جوش زد خون گردنکشان
که شد جوی خون بر فلک کهکشان
چو شیران ز غیرت در آن عرصه مرد
برآوردی از خود سلاح نبرد
نمودی در آن بزم هر پرجگر
هم از ناخن خویش تیغ و سپر
چنان لرزه بر دشت کین اوفتاد
که قارون برون از زمین اوفتاد
ز قربان کشیدند یکسر کمان
به یکبار شد پرهلال آسمان
ز بحر کمان خاست ابری سیاه
که بارانش بد ناوک عمر کاه
چنان بافت پر در پر هم خدنگ
که شد تنگ، میدان پرواز تنگ
ز باران پیکان خارا گذار
فشاندند گرد از رخ کارزار
چنان تیر در فیل شد جایگیر
که خرطوم او گشت قندیل تیر
ز پیکان دل خاک شد آبدار
فلک ترکشی شد پر از تیر مار
کمان طاق دروازه مرگ بود
که سهمش دل از پردلان می ربود
گذشتی چنان صاف از سینه تیر
که موج سبکبال از آبگیر
به مردان کین ناوک دلگسل
ز پیکان در آن جنگ می داد دل
چو از ناخن تیر نگشود کار
نمودند رمح آوری اختیار
به نوک سنان صد هزاران گره
گشودند از حلقه های زره
گذشت از سر نیزه ها موج خون
فلک تاز شد چون شفق فوج خون
کشید از سنان جنگ ایشان به طول
دلیران شدند از دو جانب ملول
فکندند از کف سنان بی درنگ
به گرز و به شمشیر بردند چنگ
قیامت ز شمشیر بالا گرفت
ز گرز گران، کوه صحرا گرفت
چنان تیغ بارید از پیش و پس
که صد چاک شد خودها چون جرس
کشیدند تیغ از میان آن دو فوج
فتادند در هم چو از باد موج
به یکدیگر آمیختند آن دو صف
چو در حالت پنجه گیری دو کف
ز مغز دلیران آهن قبا
کف آورد بر سر محیط بلا
ز مهتاب شمشیر روشن گهر
زره چون کتان ریخت از یکدگر
به یکدم سپرهای دامن فراخ
ز شمشیر شد همچو گل شاخ شاخ
سپر کشتیی بود بر آب تیغ
که بد تار و پودش ز موج دریغ
زمین همچو غواص دریا سپر
فرو برد در آب شمشیر سر
دویدی چنان تیغ در جسم و روح
که در کوچه رگ شراب صبوح
به شمشیر، گردان ز خرطوم فیل
جدا کرده نهری ز دریای نیل
زمین بود دریا ز خون عدو
ز شمشیر کج، موج خونریز او
فتاده در آن بحر خون بی حساب
کلاه و کمر همچو موج و حباب
نم خون بلندی گرفت آنچنان
که شد یک ورق دفتر آسمان
فرو خورد خون بس که دریای خاک
چو اوراق گل شد طبق های خاک
چنان تنگ شد عرصه بر پردلان
که شد تیغ در قبضه خود نهان
ز بس تنگ شد عرصه کارزار
نمی یافت میدان جستن شرار
ز برق سنان شد جگرها کباب
ز پیکان به چشم زره گشت آب
تن مرد از تنگی کارزار
ز جوشن برآمد چو از پوست مار
شد از زخم شمشیر الماس کیش
سر نیزه ها همچو مسواک، ریش
سنانهای خطی به رگهای جسم
نهان چون الف گشت در مد بسم
شد از بس رگ جان بر او گشت جمع
سر نیزه از رشته جان چو شمع
ز هر جانبی خشت پران شده
ازو قالب مرد بی جان شده
خرد مانده حیران در آن ماجرا
که خشت است پران و قالب بجا
شد از خشت آهن در آن کارزار
بنای نبرد از دو سو استوار
ز فیل آنچنان خشت پران گذشت
کز ابر سیه برق رخشان گذشت
خلل یافت از گرز دندان پیل
شکست از گرانی پل رود نیل
ز گرز اندر آن عرصه پای لغز
سر فیل گردید کوه دو مغز
تزلزل در آن زنده فیلان فتاد
چو ابری که گردد پریشان ز باد
تهی گشت از فیلبان پشت فیل
فرو برد فرعون را رود نیل
ز باریدن گرز در دشت کین
دل و گرده خاک شد آهنین
هوا از نم تیغ شنگرف شد
ز مغز پریشان پر از برف شد
به خون لعل شد نیزه های سفید
هوا گشت چون بیشه سرخ بید
ز بس مهره پشت بر خاک ریخت
تو گفتی که تسبیح انجم گسیخت
کمند دلیران در آن گرد پاک
نهان ماند چون دام در زیر خاک
شد از گرد، شمشیر مردان جنگ
گران خیز چون سبزه زیر سنگ
در آن پهن صحرا ز گرد و غبار
حصاری شد آن لشکر بی شمار
در آن دشت خونخوار، طوفان گرد
بسی مرده را زنده در خاک کرد
ستاره شد از گرد بر آسمان
چو تخمی که در خاک ماند نهان
ز گرد سپه، کشته بعد از هلاک
نیفتادی از خانه زین به خاک
پر از خاک گردید دامان روح
زبانها شد از گرد، سوهان روح
غبار سپه رفت بر کهکشان
پر از خاک شد کله آسمان
سپرهای زرین ز گرد سپاه
نمودی چو از پرده ابر، ماه
ز گرد آنچنان آب نایاب شد
که در بحر، ماهی چو قلاب شد
کمند آشنا گشت دست و بغل
جلو ریز آمد به میدان اجل
ز نیزه در آن عرصه پر جدل
به چندین عصا راه می رفت اجل
دلیران در آن عرصه پر جدل
به جان می خریدند مرگ از اجل
به صد چشم حیران اجل در میان
که گیرد ز دست که نقد روان
ز خود دشت دریای خونخوار بود
در او کشته پنهان چو کهسار بود
به کشتی در آن قلزم بی کنار
نمودی اجل جان مردم شکار
بساطی فکندند در کارزار
که بودش ز تیر و سنان پود و تار
فتاده به زیر سم مرکبان
چو ریگ روان، نقدهای روان
سر بخت دشمن نگونسار شد
ز خواباندن تیغ بیدار شد
دل و دست جنگاوران سرد شد
سپرها چو برگ خزان زرد شد
زره پوش ازان عرصه پرستیز
به صد چشم می جست راه گریز
نماند از صف دشمنان یکقلم
جز انگشت زنهار دیگر علم
به یک زخم از ناوک سینه تاب
کشد صید را و نماید کباب
کسی را که پرداخت از جان بدن
به جز بال کرکس نیابد کفن
زره در بر او ندیده است کس
که سیمرغ را نیست جا در قفس
سنانش کند در صف ترکتاز
زبان اجل را به دشمن دراز
کند نیزه در خاک چون استوار
شود سینه گاو و ماهی فگار
نیفتاده در جنگ از شست پاک
چو آه یتیمان خدنگش به خاک
کمند عدوگیر آن پرشکوه
گسستن ندارد چو رگهای کوه
چو از چین کمندش کند ساز و برگ
درآید به میدان جلو ریز، مرگ
به یک حمله سازد سران را خراب
چو موجی که تازد به فوج حباب
شکوهش اگر حمله آرد به فیل
دهد کوچه از بیم چون رود نیل
نهنگی است تیغش به بحر مصاف
که یک لقمه او بود کوه قاف
سپر در پس پشت آن پر شکوه
چو خورشید تابنده بر پشت کوه
کند حلقه جوشنش روز رزم
به کسر عدو حکم از روی جزم
قضا بست تا نیزه اش را کمر
اجل در گریبان فرو برد سر
ز یک میل گرزش کشد در وغا
به چشم زره ز استخوان توتیا
اگر بیستون را درآرد به زیر
کند استخوان در تنش جوی شیر
ز حلم گرانسنگ او کوهسار
ز لاله کند خون عرق هر بهار
توان دیدن از پرچم آن سنان
همای ظفر را بلند آشیان
چو تیغش شود از نیام آشکار
برون آورد اژدها سر ز غار
به چوگان چو گوی افکند بر فلک
شود چشم خورشید را مردمک
درفشش بود صبح امید فتح
که یک اختر اوست خورشید فتح
گر از قامت چون سنان دلبران
فکندند افسر ز فرق سران
تماشای آن نیزه دلربا
سران را سرافکند در زیر پا
ز اقبال او فتح صاحب جگر
ز تیغ کجش راست پشت ظفر
شکستی صفی را به یک چوبه تیر
چو سطری که بر وی کشد خط دبیر
کشیدی به سرپنجه آن نره شیر
رگ کوه را همچو مو از خمیر
به هر کس که از خشم کردی نگاه
شدی طعمه برق همچون گیاه
چو پیکان سپاهش همه یکدلند
گشاینده عقده مشکلند
جگردار و خونریز و گردنکشند
چو مژگان همه تیر یک ترکشند
به شیر خدا می رساند نژاد
گرانمایه اصلی که این فرع زاد
بر این خسرو تاجدار آفرین
که تختش بود پشتبان زمین
***
***
چو روز دگر مهر زرین سنان
زد از کوه شمشیر خود بر فسان
ز صبح آیت فتح بر خود دمید
جگرگاه شب را به خنجر درید
به خون شفق تیغ را آب داد
به تسخیر گردنکشان رو نهاد
دو لشکر به ناورد برخاستند
دو صف چون صف محشر آراستند
ازان فوج آهن، علمهای آل
نمایان چو آتش ز تیغ جبال
ز دست دلیران خارا شکوه
سنان ها نمایان چو رگهای کوه
شد از خود جوشن قبایان کین
نهان زیر سرپوش، خوان زمین
ز نعل تکاور زمین و مغاک
تنوری شد از بهر طوفان خاک
چنان پا فشردند در دشت کین
که شد خرد زانوی گاو زمین
بیابان ازان لشکر پرشکوه
شده چار پهلو به کردار کوه
زمین گشت در ناف مرکز نهان
چو در خال، حسن رخ دلبران
ز نعل ستوران خاراشکن
سواران در مرگ را حلقه زن
ز خرطوم پیلان در آن جنگ گاه
به ملک عدم بود یک کوچه راه
ز گرد آسمان قلزم قیر شد
ستاره همان جا زمین گیر شد
چنان بر سما رفت گرد از سمک
که گردید یک برج خاکی، فلک
ز تیر و ز شمشیر گرد وغا
شبی بود آبستن فتنه ها
دوال آشنا گشت با طبل جنگ
بپیچید بر روی دریا نهنگ
برآمد نفیر از دل کرنا
دهن باز کرد اژدهای بلا
به زاییدن فتنه، کوس نبرد
چو آبستنان ناله بنیاد کرد
در آن رزمگاه قیامت علم
دو صد فتنه زایید از یک شکم
سلامت سر خود گرفت از میان
امان گوشه کرد از جهان چون کمان
ز ره چشم مالیدن آغاز کرد
نی تیر برگ سفر ساز کرد
ز پرچم گره زد سنان موی سر
به خون ریختن بست ده جا کمر
سپر کرد گردآوری خویش را
ز پیکان کمان داد دل کیش را
بپیچید بر خود ز غیرت کمند
چو دیوانگان تیغ بگسست بند
کمر بست چون مار دوزخ سرشت
به قالب تهی کردن خلق، خشت
به انداز مغزیلان گرز خاست
ز خواب گران کوه البرز خاست
ز پرچم سنان خامه موی داشت
به خون صورت مرگ را می نگاشت
ز غریدن شیر مردان جنگ
چو برگ خزان ریخت داغ پلنگ
ز فریاد گردان در آن داروگیر
فرو ریخت در بیشه چنگال شیر
ز آواز دندان کین آوران
جهان شد چو بازار آهنگران
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: داستان به توصیف پادشاهی عباس شاه میپردازد که با بخت و اقبال خوب بر تخت نشسته و به عدالت و نظم در کشور خود میپردازد. او با حکمت و تدبیر، در دوران خود کارهای بزرگی انجام میدهد و تحمل ظلم را از بین میبرد. وجود او سبب فخر و آسایش مردم میشود و کشور در سایه عدالت او به بهشت تبدیل میشود.
در میدان جنگ، چهرههای مختلفی از دلیران و شجاعان به تصویر کشیده میشود که در یک نبرد عظیم قرار دارند. خونریزی و رزمهای سختی که در آن اتفاق میافتد، وضعیت وخیم جنگ و شجاعت سربازان را نشان میدهد. نبرد چنان خشن و پرتنش است که زمین پر از اجساد میگردد.
توصیف نبردها و چگونگی شکوه و قدرت پادشاهی در اثر، به نوعی نمایانگر تلاشها، زحمات و فداکاریهای انسانها مقابل مشکلات و چالشها است. با وجود سختیها و جنگها، امید همیشه زنده و درخشان باقی میماند. داستان در نهایت به قدرت و اقتدار پادشاه و پیروزی او علیه دشمنانش اشاره میکند و باعث امیدواری و شادابی مردم میشود.
هوش مصنوعی: عباس شاه، جوان بخت و شایسته، لایق فرمانروایی و مقام سلطنت است.
هوش مصنوعی: زمانی که بر تخت سلطنت نشسته، با دقت و نظم به مدیریت کشورها و ملتها میپردازد.
هوش مصنوعی: در این بیت گفته شده است که علم و دانش چگونگی مدیریت و رهبری را یاد میدهد و به ما میآموزد که چگونه باید به دستورات و فرمانها عمل کنیم.
هوش مصنوعی: به خاطر اراده و خواست دولت در آغاز کار، محدودیتها و قوانین الهی به شکل محکمی برقرار شده است.
هوش مصنوعی: خواستهای خود را از دستورات شرع و واجبات دینی جدا نکنید. نباید در فهم عقاید و اصول دین دچار تردید شوید و همیشه باید پیرو دستورات الهی باشید.
هوش مصنوعی: تأثیر منفی گناهان از عمل به تقوا و پرهیزگاری ناشی میشود، و دنیا به زیبایی بهشتی میرسد که سرآمد آن است.
هوش مصنوعی: در دوران سختی و محدودیت، رنگ و زیبایی گل لاله همچون لعل در دل سنگ پنهان میشود.
هوش مصنوعی: به خاطر پاکی و بیگناهی او، جهان به شکلی درآمد که همچون زیبایی ستاره زهره در آسمان میدرخشد.
هوش مصنوعی: آن شهریاران بر روی زمین، با احترام و ارادت به آستانش سجده میکنند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که پادشاهی که فرمانروای موجودات آسمانی است، هیچگاه از دستورات الهی سرپیچی نمیکند و همواره به آنها احترام میگذارد.
هوش مصنوعی: از شدت عدل و انصاف، آنچنان صدای نجات و آرامش بلند شد که تمام درها و راههای فرار بسته شد.
هوش مصنوعی: به دنبال بیوفایی و شکستن عهد او، ظلم و ستم به حدی رسید که حتی در دل تیزترین تیغها هم ناپدید شد.
هوش مصنوعی: بخت او به اندازهای خوب شده که به جوانی عالم تبدیل شده است، مانند بهاری که بر زمین و زمان تأثیر میگذارد.
هوش مصنوعی: خوشی و زیبایی از دل دریا ناشی میشود، جایی که عمق آن پر از گوهرهای درخشان است و ظاهر آن بویی خوش و دلنواز دارد.
هوش مصنوعی: دل او مانند کوه و دریا بزرگ و وسیع بود، سینهاش پر از خرد و اندیشه و مغز سرشار از گنجینه های ارزشمند.
هوش مصنوعی: خداوند سرنوشت را در روز جنگ مقرر کرده و بهشت را در زمان شادی و جشن به انسانها ارزانی میدارد.
هوش مصنوعی: علم و دانش، در حقیقت، مانند بادبان کشتی نوح است که در آن دوران، به عنوان وسیلهای برای نجات و هدایت شناخته میشد. در واقع، علم به انسان کمک میکند تا در دنیای پرچالش و ناپایدار، راهی برای عبور و پیشرفت بیابد.
هوش مصنوعی: محیطی وجود دارد که از گوهرهای با ارزش پر شده و در گوشهای از آن، دامن سایل وجود دارد.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او چنان شدید است که ضعیفان به میزانی تقویت میشوند که مانند مروارید از درون صدف نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: یتیمان در زمان آن حاکم عادل، با شادی و خوشحالی در آب گوهری که نماد زیبایی و ارزش آنهاست، شستشو میکنند.
هوش مصنوعی: زمین به واسطه قدرت سلطنت او از دل پر است و آسمان به خاطر سایه خوشبختی او سبز است.
هوش مصنوعی: در روز عید نهنگ، هیچکس به خاطر شور و آ chaos جنگ فکر نکرد.
هوش مصنوعی: برای پیروزی و موفقیت در جنگ، نیازی به کمک از طرف لشکر نیست؛ زیرا قدرت خورشید به تنهایی میتواند دشمنان را شکست دهد.
هوش مصنوعی: در میدان نبرد، شمشیر او هیچ گاه از کار نمیافتد، زیرا او به کسی مثل صاحب ذوالفقار(علی(ع)) تعلق دارد.
هوش مصنوعی: درخت چنار که بر اثر تیزاب و تیغ بریده میشود، جوهر او به مانند موجی از دریاهای عدم و عدم وجود میشود.
هوش مصنوعی: مردی با قدرت و شجاعت، شمشیری را از دل کوه بیرون آورد.
هوش مصنوعی: تیر شهاب از پر عقاب بینیاز است و خدنگ او به پرواز درنمیآید.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، وقتی تیر و کمان به کار میروند، صدای ساز درخواستی از آن به گوش میرسد و زبانها خاموش میمانند.
هوش مصنوعی: در دشت نبرد، صدای نعل اسبان به گوش میرسد و در این میان، گاوی که به شکل ماهی زرهپوش است، جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: خون سران و گردنکشان به قدری به تپش درآمد که مانند یک جوی خون به آسمان کهکشان رسید.
هوش مصنوعی: مانند شیران، به خاطر غیرت و شجاعت، مردان در آن میدان سلاح جنگ را از خود برکشیدند.
هوش مصنوعی: در آن مجلس شکوهمند، هر شخصی با دل و جرأت، به نحوی از خودش دفاع میکند و آماده نبرد است.
هوش مصنوعی: به قدری ترس و وحشت در دشت ایجاد شد که انگار ثروتی بزرگ و معروف، ناگهان از زمین ناپدید شد.
هوش مصنوعی: از دوری و فراق، عشق به او مانند کمان کشیده شده و در یک لحظه، همه زیبایی های آسمان به تصویر درآمده است.
هوش مصنوعی: از دل دریا، ابری تیره برخاست که بارانش مانند تیر عمر انسان را کاه میکند.
هوش مصنوعی: پرندهای در حال پرواز است که به خاطر بافتن پرهایش به هم، فضای پروازش محدود شده و تنگ شده است. این نشاندهندهی شرایطی است که با ایجاد مشکلهایی، آزادی حرکت او را کم کرده است.
هوش مصنوعی: از باران تند، تیرهای سنگی به زمین پرتاب شدند و غبار جنگ از چهره خارج شد.
هوش مصنوعی: تیر به قدری در بدن فیل قرار گرفت که خرطوم او مانند آویز چراغ شد.
هوش مصنوعی: دل از آسیبها و دردهایی که میکشد، به خاک و تیرهرویی میافتد. آسمان نیز تحت تاثیر قرار میگیرد و حالتی پر از تیرگی و زهرآلودی پیدا میکند.
هوش مصنوعی: کمان دروازهای که به سمت مرگ کشیده شده است، این قدرت را دارد که دلهای شجاع را بگیرد.
هوش مصنوعی: در این بیت، تصویری زیبا از آمدن کسی به تصویر کشیده شده است که با لطافت و شفافیت از جایی عبور میکند. این عبور به قدری آرام و روان است که حتی قطرههای آب هم تحت تأثیر آن ملایمت، به آرامی به حرکت درمیآیند و حس زیبایی و سبکی را منتقل میکنند.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به تصویری از جنگ و نبرد اشاره دارد. او میگوید که در دل مردان جنگجو، تیرها و ضربهها جراحتهای عاطفی و احساسی به وجود میآورند. این نشاندهندهی اثرات عمیق و دردناک جنگ بر روی روان و احساسات انسانهاست.
هوش مصنوعی: وقتی که تیر از ناخن رها نشد، دیگران تصمیم به آوردن نیزه گرفتند.
هوش مصنوعی: با دقت و مهارت، با نوک سنان، زرههای جنگی را به راحتی باز کردند و گرههای زیادی را گشودند.
هوش مصنوعی: خون بر فراز نیزهها جاری شد و آسمان به رنگ سرخی که شبیه به سپیدهدم است درآمد، گویی که دستهای از خون شکل گرفته است.
هوش مصنوعی: جنگ آنها به شدت ادامه پیدا کرد و دلیران از هر دو طرف خسته و دلزده شدند.
هوش مصنوعی: بیدرنگ، سنان، (یک شخصیت یا جنگجو) از دستش افتاد و به سلاحهایی مانند گرز و شمشیر دست یازیدند.
هوش مصنوعی: در روز قیامت، هنگامی که شمشیر به بلندای آسمان میرسد و ضربات سنگین بر زمین میافتد، کوهها به لرزه درمیآیند و درهم میشکنند.
هوش مصنوعی: تیغی به شدت و مانند باران از جلو و عقب فرود آمد، به طوری که همه چیز مانند ناقوس پاره شد.
هوش مصنوعی: دو گروه با یکدیگر درگیر شدند و هر یک به طور ناگهانی از هم پراکنده شدند، درست مثل اینکه باد باعث ایجاد موجی در آب شود و همه چیز را به هم بریزد.
هوش مصنوعی: آن دو صف مانند دو دستی که در حال پنجهزنی به هم میپیچند و ارتباط نزدیکی با یکدیگر برقرار میکنند، به هم آمیختند.
هوش مصنوعی: دلیران مانند آهنی مقاوم در برابر سختیها و چالشها، توانستهاند بر مشکلات غلبه کنند و بر فراز سختیها ایستادگی کنند.
هوش مصنوعی: در شب، نور ماه مانند شمشیری میدرخشد و دانههای مروارید زره مانند پارچه کتان بر زمین میریزد.
هوش مصنوعی: در یک لحظه، دامن بلند و گستردهاش مانند گل به زمین افتاد و از ضربات شمشیر حفاظت کرد.
هوش مصنوعی: کشتی مانند سپری بر روی آب است که تیغ آن (سر کشتی) از امواج دریا آسیب نمیبیند و از تار و پودش محافظت میشود.
هوش مصنوعی: زمین مانند غواصی که در دریا فرورفته باشد، سلاحش را در آب میگذارد و از آن محافظت میکند.
هوش مصنوعی: تو چنان سریع و تند دویدی که به مانند تیغی در بدن و روح نفوذ کردی، به طوری که در کوچهها مانند رگهای شراب صبحگاهی احساس میشود.
هوش مصنوعی: با شمشیر، بخشهایی از خرطوم فیل جدا کرده و نهر آبی از دریای نیل ایجاد میکند.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر حملات دشمنان به یک دریا از خون تبدیل شده است، و امواج خونی که ناشی از ضربات شمشیر است، به گونهای خشن و خشمگین در حال جولان هستند.
هوش مصنوعی: در آن دریا که پر از خون است، کلاه و کمربند مانند موج و حباب در حال حرکت و پراکندگی هستند.
هوش مصنوعی: باران به شدت بارید به طوری که آسمان مانند یک ورق کاغذ پر از قطرات آب شد.
هوش مصنوعی: خون بسیاری به زمین ریخته شده که از آن خاکی که روزی پر از زندگی و گل بود، حالا به شکل ورقهایی مرده و بیفایده درآمده است.
هوش مصنوعی: فضا بر دلهای شجاع آنقدر تنگ و سخت شد که شمشیرها در دست خودشان پنهان ماند.
هوش مصنوعی: به خاطر سختی و تنگی فضای نبرد، دیگر نمیتوانست شعلۀ جنگ را پیدا کند و به دنبال آن برود.
هوش مصنوعی: از تیزی و شدت نیزهها، دلها سوخته و به آتش افتاده است و از تیرهایی که به چشم زره برخورد کرده، به شکل قطرههای آب درآمده است.
هوش مصنوعی: تن مرد از فشار جنگ و نبرد به طوری تحت فشار قرار گرفت که مانند پوست مار از تن او بیرون آمد.
هوش مصنوعی: از زخمهای ناشی از شمشیر، تیغههای نیزه مانند مسواک شده و آسیبدیدهاند.
هوش مصنوعی: خنجرهای تیز به درون رگهای پنهان بدن نفوذ کردند، گویی در جریان کلام "بسم الله" حروف الفبا شکل گرفتهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر شدت احساس و فشارهایی که بر من وارد شده، مانند این است که تیغ نیزه به جای اینکه فقط سرش میخکوب شود، تمام رشتههای جانم را در هم جمع کرده است، همچون شمعی که در گرما ذوب میشود.
هوش مصنوعی: از هر سو، تکههای گِل به هوا پرتاب شده و انسان بیروح و بیجان شده است.
هوش مصنوعی: عقل و فهم در این واقعه گیج و نگران ماندهاند که چطور میتوانستند آجر را به پرواز درآورند و قالب همچنان سرجایش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دیوارهای محکم از آهن و خشت ساخته شدهاند، و جنگ به شکل قوی و استواری از هر دو طرف آغاز شده است.
هوش مصنوعی: از فیل آنچنان که سنگی پرتاب شد، همانطور که از درون ابر سیاه، نوری درخشان عبور میکند.
هوش مصنوعی: دندانهای بزرگ فیل باعث ایجاد شکاف شدند و پل سنگین رود نیل نیز شکست.
هوش مصنوعی: در اینجا به توصیف صحنهای میپردازیم که در آن، در اثر ضربه و حرکت، کوهها مانند دو مغز به سمت بالا و پایین میلرزند و به نوعی به شکل فیل در میآیند. این تصویر نشاندهنده پیچیدگی و قدرتی است که در آن فضا وجود دارد.
هوش مصنوعی: اختلال و نابسامانی به جان موجودات بزرگ و قدرتمند افتاد، همانطور که ابرها در اثر وزش باد، بینظم و آشفته میشوند.
هوش مصنوعی: پس از آنکه فیلبان (پرورشدهنده فیل) از حمایت خود دست کشید، فرعون به وسیله نیل غرق شد.
هوش مصنوعی: باران گرزها در دشت جنگ، دل و خاک آنجا به مانند آهن سخت و مقاوم شده است.
هوش مصنوعی: هوا به خاطر نم و رطوبت، مانند تیغی سرخ و تند شده و ذهن آدمی از افکار آشفته و سنگین، همچون برفی که روی آن نشسته باشد، پر شده است.
هوش مصنوعی: نیزههای سفید در خون لعل به رنگ قرمز درآمدند و آسمان به رنگ سرخ درخت بید شبیه شد.
هوش مصنوعی: از آنقدر که مهرهها بر زمین افتاد، به نظر میرسید که تسبیح ستارهها پاره شده است.
هوش مصنوعی: در آن دور و زمانه، دلیریها و شجاعتها همچون دامهایی پنهان ماندهاند که در زیر خاک دفن شدهاند.
هوش مصنوعی: در زیر سنگ، سبزهای میروید که از گرد و غبار برخاسته و نشاندهندهی قدرت و استقامت مردان جنگجوست.
هوش مصنوعی: در آن دشت وسیع، غبار زیادی بلند شد و به دنبال آن، سپاهیان زیادی دور هم جمع شدند و به نوعی صف آرایی کردند.
هوش مصنوعی: در آن دشت خطرناک، طوفانی بلند بسیاری از مردگان را در خاک دوباره زنده کرد.
هوش مصنوعی: ستارهای در آسمان درخشان شده، مانند تخمی که در زیر خاک به پنهانی مانده است.
هوش مصنوعی: پس از اینکه پاس بانها از بین رفتند و مردان جنگی کشته شدند، تو از خانه به خاک نیفتادی.
هوش مصنوعی: دامان روح به گرد و خاک آغشته شد و زبانها از این خاکی شدن مثل سوهان روح، زبر و خشن شدند.
هوش مصنوعی: گردی که از سپاه برخواست، آسمان پرستاره را غبارآلود کرد و آن را مانند زمین پوشاند.
هوش مصنوعی: در میان لشکر، سپرهای زرین مثل ماهی که از میان ابرها نمایان میشود، خود را نشان دادند.
هوش مصنوعی: از گرد آنچنان آب و هوایی به وجود آمد که دیگر نمیتوان آن را پیدا کرد و به حدی باارزش و کمیاب شد که مانند ماهی در دریا میماند که به دام میافتد.
هوش مصنوعی: دوست آشنا به قدری به ما نزدیک شد که میل به آغوش و محبت پیداکرد، اما ناگهان سرنوشت و مرگ به میدان آمد و همه چیز را تحت تاثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: در میدانی پر از جدل و نزاع، مرگ با چندین چوب به آرامی قدم میزد.
هوش مصنوعی: دلیران در آن میدان پر از چالش و منازعه، با جان و دل مرگ را از دست سرنوشت میخریدند.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که با وجود وجود مرگ و تقدیر، انسانها در حیرت و شگفتی هستند که چه کسی یا چه چیزی در نهایت به سراغشان میآید و از آنها میگیرد. همچنین به ارزش لحظات زندگی تأکید میشود و اینکه باید از این زمانهای گرانبها بهره برد، زیرا لحظهها چون نقدی در دست ما هستند.
هوش مصنوعی: در دشت، دریایی از خون وجود داشت و در آن کشتهها همچون کوههایی پنهان بودند.
هوش مصنوعی: در دریا بیپایان، مرگ جان انسانها را به شکار میبرد.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، دمی را برای برپایی سفرهای گسترانیدند که آن، از تیر و نیزه بافته شده بود.
هوش مصنوعی: زیر پاهای اسبها، مانند ریگ روان، ارزشهای واقعی و گرانبها به خاک افتادهاند.
هوش مصنوعی: سرنوشت دشمن به بدی رقم خورد زیرا با خواباندن تیغ، او بیدار و هوشیار شد.
هوش مصنوعی: دل و دست جنگاوران دیگر توان جنگیدن ندارند، همانطور که سپرها در فصل پاییز زرد میشوند و به تدریج از کارایی میافتند.
هوش مصنوعی: مرد جنگی که زره به تن دارد، در این میدان پر از ستایش، با صد نگاه به دنبال راهی برای فرار میگردد.
هوش مصنوعی: دشمنان دیگر چیزی از خود ندارند جز اشارهای برای هشدار که نشان دهد باید مراقب بود.
هوش مصنوعی: یک زخم از تیر قفسه سینه به شکار صدمه میزند و او را به حالتی میورد که همچون کباب میشود.
هوش مصنوعی: کسی که برای زندگیاش از جانش مایه میگذارد، تنها به جز بالهای یک کلاغ چیزی برای پوشاندن خود در مرگ نخواهد داشت.
هوش مصنوعی: هیچکس زرهی بر تن او ندیده است، زیرا سیمرغ در قفس جا ندارد.
هوش مصنوعی: نیزهاش را در صف رزم برای مقابله با دشمن دراز میکند تا زبان مرگ را به او بچسباند.
هوش مصنوعی: وقتی نیزه در زمین ثابت میشود، سینه گاو و ماهی له میشود.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به وضعیتی اشاره میکند که شخصی در جنگ شکست خورده و هیچ تلاشی برای پیروزی نکرده است. او همچون آنکه آوای ناله یتیمان را حس میکند، به ضعف و ناامیدی خود پی میبرد. در واقع، تصویرگر احساس عدم قدرت و بیپناهی در مواجهه با دشواریهاست.
هوش مصنوعی: کمند دشمنان آنقدر محکم و استوار است که نمیتوان آن را پاره کرد، مانند رگهای کوه که به سختی شکسته میشوند.
هوش مصنوعی: هنگامی که از چین کمند او ابزار و تجهیزاتش را آماده کند و به میدان بیاید، مرگ به سمت او حرکت میکند.
هوش مصنوعی: با یک حمله، سران را نابود میکند، مانند موجی که به جمع حبابها حملهور میشود.
هوش مصنوعی: اگر او با عظمت و شکوه خود وارد شود، کوچهها از ترس او مانند رود نیل به عقب خواهند رفت.
هوش مصنوعی: نهنگی وجود دارد که در دریا با سرسختی میجنگد و قدرتش به حدی است که حتی کوه قاف هم در برابر او مانند یک لقمه است.
هوش مصنوعی: در پشت آن شخص قدرتمند، سپری قرار دارد که همانند خورشید درخشان بر فراز کوهستان است.
هوش مصنوعی: در روز نبرد، زرهاش به شکل حلقهای عمل میکند و بر دشمن بدون تردید تسلط دارد.
هوش مصنوعی: سرنوشت او را به گونهای رقم زد که نیزهاش، که نشانهی قدرت و شجاعتش بود، به دست اجل درآمد و به ناگاه او را به چالش کشید.
هوش مصنوعی: اگر عشق به تو بیفتد، حتی در سختترین شرایط هم اشتیاق و جذبهاش چشمانت را میفروشد و تو را تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بتواند کوه بیستون را به زیر بکشد، در بدن او جوی شیر جاری میشود.
هوش مصنوعی: از بزرگی و بردباری او، کوهها به سرخی گل لاله در میآیند و هر سال بهار، خون عرق میریزند.
هوش مصنوعی: میتوان پرچم آن پرنده پیروزی را از دور مشاهده کرد، که نشانهای از بلندی و عظمت است.
هوش مصنوعی: زمانی که تیغ از نیام خارج شود و نمایان گردد، اژدها نیز سرش را از غار بیرون میآورد.
هوش مصنوعی: زمانی که گوی چوگان بر زمین پرتاب میشود، چشم خورشید نیز در آسمان به آن نگاه میکند.
هوش مصنوعی: در سرما و تاریکی شب، نور امید و پیروزی به مانند یک ستاره درخشان طلوع میکند که همانند خورشید، روشنی بخش و مظهر پیروزی است.
هوش مصنوعی: اگر دلبران با قد زیبا و بلند خود، تاج را از سر کسانی که به آنها افتخار میکنند، بیندازند.
هوش مصنوعی: دیدن آن نیزهی جذاب و زیبا، باعث شد که سران و بزرگان در برابر آن شرمنده و ناچار شوند که سر به زیر بیندازند.
هوش مصنوعی: از خوش شانسی او، پیروزی نصیب صاحب دل خواهد شد، چرا که شمشیر کج او به طور صحیح، بر پیروزی ضربه میزند.
هوش مصنوعی: تو با یک تیر توانستی صفی را بشکنی، مانند یک نوشته که نویسنده بر روی کاغذ مینویسد.
هوش مصنوعی: تو با قدرت و مهارت خود، چون یک شیر نر، رگ کوه را به آسانی و نرمشی مثالزدنی از هم جدا کردی، انگار که مو را از خمیر بیرون میکشی.
هوش مصنوعی: هر کس که به او خشم بگیری، مانند گیاهی میشود که زیر نور برق میدرخشد و هدف توجه قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: همه سربازان او به صورت یکپارچه و هماهنگ عمل میکنند و در مواجهه با چالشها و مسائل سخت، توانایی و قدرت حل آنها را دارند.
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی میپردازد که خطرناک و بیرحم هستند، مانند تیرهایی که از یک کمان پرتاب میشوند. همه اینان در شدتی مشابه و با یک هدف مشترک عمل میکنند و همگی تهدیدی جدی به شمار میروند.
هوش مصنوعی: نسل با ارزش و بزرگ، به شیر خدا (علی) میرسد، زیرا این نسل از ریشهای اصیل و باارزش زاده شده است.
هوش مصنوعی: بر این پادشاه بزرگ و با شکوه، باید درود فرستاد که throne او پشتوانه و حمایتی برای زمین است.
هوش مصنوعی: این شعر به نوعی به عشق و وابستگی اشاره دارد. شاعر از نوعی احساس عمیق و شور و شوق صحبت میکند که در ارتباط با معشوق خود دارد. او به زیباییهای معشوق و تأثیرات آن بر روح و جان خود اشاره میکند و نشان میدهد که این عشق چقدر در زندگیاش مهم و تاثیرگذار است.
هوش مصنوعی: وقتی روز دیگری طلوع کرد، خورشید به مانند نیزهای طلایی از کوه برآمد و شمشیر خود را به سوی افسانهها کشید.
هوش مصنوعی: از صبح نشانه پیروزی بر خود تابید و دل شب را با خنجر پاره کرد.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تصویر زیبایی اشاره میکند که شفق سرخی را به خون تشبیه میکند و میگوید که این سرخی مانند آبی است که به تیغی داده میشود تا برای نابود کردن گردنکشان یا ظالمان به کار گرفته شود. به نوعی، این تصویر نشاندهنده قدرت و اشتیاق است که در مبارزه با ظلم و سرکشی وجود دارد.
هوش مصنوعی: دو گروه به نبرد آماده شدند و به مانند صفوف روز قیامت، صفهای خود را مرتب کردند.
هوش مصنوعی: گروهی از سربازان که به مانند پرچمهای سیاه پوشیدهاند، همچون آتش از میان کوهها نمایان میشوند.
هوش مصنوعی: از دستان دلاوران، سنگها به مانند کمانها برافراشته میشوند، همانطور که رگهای کوه نمایان میگردند.
هوش مصنوعی: از خودشان خالی شدهاند و دشمنی و کینهای که زیر ظاهر دوستانهشان پنهان کردهاند، به زمین و طبیعت نیز آسیب میزند.
هوش مصنوعی: زمین به خاطر طوفان خاک، به مانند تنوری شده که نعل یک اسب به آن فشار آورده است.
هوش مصنوعی: در دشت جنگ، هرچقدر که پای بزرگترین مبارزان بر زمین فشار میآورد، به حدی بیشتر بود که زمین به شدت آسیب دید و حتی توانست زانوی گاو را خرد کند.
هوش مصنوعی: بیابان به خاطر آن لشکر بزرگ و با جلال، همچون کوه است که چهار سمتش پر شده است.
هوش مصنوعی: زمین به دور مرکز خود میچرخد، همانطور که خال بر چهرهی معشوق زیبایی خاصی را به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: از زیر سم اسبان، خارههای شکسته شدهی سواران، زنجیر مرگ را به گردن بگذارید.
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، زخم و آسیبهایی به وضوح دیده میشود که حتی بزرگترین و قویترین موجودات هم تحت تأثیر آن قرار میگیرند. این نشاندهنده این است که در دنیای عدم یا بیکسی، تنها راهی که باقی میماند، یک مسیر محدود و باریک است.
هوش مصنوعی: از آسمان خورشید مانند دریا تاریک و سیاه شد و ستارهها همانجا به زمین افتادند.
هوش مصنوعی: به قدری غبار و گرد و غباری که از سمسمکی به هوا برخاست، باعث شد که یک برج خاکی در آسمان شکل بگیرد.
هوش مصنوعی: در شبهایی که پیکر زمین از ترس و جنگ پر شده، انتظار حوادث ناگوار و دسیسهها وجود دارد.
هوش مصنوعی: صدای آشنا در طبل جنگ به گوش میرسد و دریا را نهنگ در بر میگیرد.
هوش مصنوعی: صدای نفیر از دل طبل بلند شد و اژدهای خطر دهانش را گشود.
هوش مصنوعی: فتنهای در حال شکلگیری است، مانند زنی که در انتظار زایمان است و نشانههای آغازین را نمایان کرده.
هوش مصنوعی: در میدان رستاخیز، از یک منبع واحد دوصد نوع فتنه و آشوب به وجود میآید.
هوش مصنوعی: او با حفظ سلامت خود، از هرگونه خطر دوری جسته و به گوشهای پناه برده است، مانند کمانی که به سمت خود کشیده شده است و از دنیا فاصله گرفته است.
هوش مصنوعی: از وقتی که چشم براه بودیم، سفر شروع شد و تیر دل در این راه پر از اتفاقات قرار گرفت.
هوش مصنوعی: شمشیر به پرچم گره خورده و موهای سرم را محکم بسته است؛ برای ریختن خون، ده جای کمرم را آماده کردهام.
هوش مصنوعی: دلتنگی و مشکلات را به عنوان یک محافظ در نظر میگیرد که به ما کمک میکند از آسیبها و دشواریهای زندگی جلوگیری کنیم. در واقع، این احساسات به ما کمک میکنند تا از آسیبهای احتمالی در امان باشیم و از خودمان دفاع کنیم.
هوش مصنوعی: با غیرت و شجاعت، به دور خود کمند بیاویز و همچون دیوانگان، نترس و آزاد باش.
هوش مصنوعی: کسی که با جدیت و تلاش فراوان شروع به کار کرد، مانند ماری که در جهنم زندگی میکند، به ساختن و شکل دادن به انسانها و جامعه میپردازد.
هوش مصنوعی: به اندازهی مغز یک انسان، زندگی از خواب سنگین بیدار میشود و از دل کوههای البرز سربرمیآورد.
هوش مصنوعی: در زیر پرچم سنان، موی بلند به رنگ خون، تصویر مرگ را ترسیم میکرد.
هوش مصنوعی: وقتی شیرمردان جنگ به شدت نعره زدند، داغ پلنگ مانند برگهای پاییزی فرو ریخت.
هوش مصنوعی: از صدای بلند و پرهیاهو در آن مکان درمان، چنگال شیر در دل جنگل فروریخت.
هوش مصنوعی: از صدای دندان این کینورزان، جهان به حالتی شبیه بازار آهنگران درآمده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.