گنجور

 
۴۶۱

حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - در تاریخ تدوین چهارمین دیوان خود فرموده است

 

... دعای رحمت از آیندگان امیدم هست

که جاده ایست بسیط زمان و ما گذری

شگفت نیست گر آلوده است دامن ما ...

حزین لاهیجی
 
۴۶۲

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۴

 

از آن روزی که گم کردم سراغ آرمیدن را

نشان جاده دانم موج دریای تپیدن را

به هر گلشن که بگشایم لب رنگین نوا بلبل ...

حزین لاهیجی
 
۴۶۳

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۵۵

 

... رهم تا کوی او دور و ندارم طاقت پایی

رهی زافتادگی چون جاده می باید کشید آنجا

حزین لاهیجی
 
۴۶۴

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۱

 

گذرد گرم ز دل آه سحرگاهی ما

باربر جاده نگردد قدم راهی ما

حزین لاهیجی
 
۴۶۵

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۱

 

... هر کوچه ز انتظار تو تار نظاره ای ست

هر جاده در ره تو گریبان پاره ای ست

چون موج سرگران گذرم ز آب زندگی ...

حزین لاهیجی
 
۴۶۶

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۳۷

 

تپش سینه ما بانگ درایی دارد

جاده ناله ما راه به جایی دارد

فیضی از میکده چشم تو برده ست مگر ...

حزین لاهیجی
 
۴۶۷

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۸۰

 

تا زلف تو بر دوش و برم سایه فکن شد

هر چاک دلم جاده صحرای ختن شد

دیده بخت سیاهم چو گران خواب شود ...

حزین لاهیجی
 
۴۶۸

حزین لاهیجی » مثنویات » صفیر دل » بخش ۲۱ - حکایت

 

... برآنم که تا عمر بخشد خدای

برون ننهم از جاده عدل پای

حزین لاهیجی
 
۴۶۹

حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۱۸ - حکایت از واردات خویش

 

... به گم کرده راهان تفسیده کام

خط جاده می باید و خط جام

نهان بود شب در سیاهی فقط ...

حزین لاهیجی
 
۴۷۰

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۱۹

 

... ره سپر پای مصلحت بین است

جاده ام شعله پای چوبین است

نه به شادی خوشم نه با اندوه ...

حزین لاهیجی
 
۴۷۱

حزین لاهیجی » مثنویات » ودیعة البدیعه (حدیقهٔ ثانی) » بخش ۳۰

 

... ره توحید معرفت باشد

جاده تنگ معدلت باشد

که توسط میان اضداد است ...

حزین لاهیجی
 
۴۷۲

حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۴ - فی المنقبه

 

... برتر از اندیشه خلقش محل

جاده حق مسلک و منهاج او

دوش نبی پایه معراج او ...

حزین لاهیجی
 
۴۷۳

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

... مردی که خو به وادی حیرت گرفته است

صحرا و باغ و جاده و منزل برابر است

گر خیر از برای عوض می کنند خلق ...

سعیدا
 
۴۷۴

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۴

 

خوش آن روزی که سر در راه آن ناآشنا باشد

غبار جاده کویش به چشمم توتیا باشد

دلا از ناتوانی دل مزن در جاده مقصد

مگر سنگ ره مطلوب سنگ کهربا باشد ...

سعیدا
 
۴۷۵

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۷

 

... داد ما را هم ستان این چرخ از وی زود باش

جاده مقصود را نام و نشان معلوم نیست

هرکه را بینی در این رهرو پیاپی زود باش ...

سعیدا
 
۴۷۶

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۳

 

... من حریف مکر و ریو روستایی نیستم

جاده بیگانگی چون نیست محتاج دلیل

در سراغ راه تنگ آشنایی نیستم ...

سعیدا
 
۴۷۷

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۸

 

... خلاف عادت ایشان بود آیین درویشان

غبار جاده کویت شدم ای آبروی جان

قدم بر فرق من بگذار و گرد از روی خود بنشان ...

سعیدا
 
۴۷۸

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۸

 

... اگرچه ابلق نفس تو سرکش افتاده است

ولی به جاده خواهش عنان نگه داری

تو آن زمان ز کریمان روزگار شوی ...

سعیدا
 
۴۷۹

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۱

 

... آسمان بارگاه درویشی

جاده ایمن و طریق خوش است

تا به حق شاهراه درویشی ...

سعیدا
 
۴۸۰

طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

... ز آشیان به چه امید سرگران گردد

مباش غافل از افتادگی جاده طبیب

ز خاکساری خود خضر کاروان گردد

طبیب اصفهانی
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۳۰