گنجور

 
حزین لاهیجی

پی برده هر که، وادیِ دل جلوه گاه کیست

داند که چاک سینهٔ ما شاهراه کیست

هر کوچه ز انتظار تو، تار نظاره ای ست

هر جاده در ره تو، گریبان پاره ای ست

چون موج، سرگران گذرم ز آب زندگی

در سایهٔ قد تو،که عمر دوباره ای ست

 
 
 
پرسش‌های پرتکرار
ناصرخسرو

نشنیده‌ای که زیر چناری کدوبنی

بررُست و بردمید برو بر، به روز بیست؟

پرسید از آن چنار که «تو چند ساله‌ای؟»

گفتا «دویست باشد و اکنون زیادتی است»

خندید ازو کدو که «من از تو به بیست روز

[...]

انوری

نشنیده‌ای که زیر چناری کدو بنی

برجست و بر دوید برو بر به روز بیست

پرسید از چنار که تو چند روزه‌ای

گفتا چنار عمر من افزون‌تر از دویست

گفتا به بیست روز من از تو فزون شدم

[...]

حمیدالدین بلخی

گه شمس در اقامت و گاه بدر در مسیر

که برق در بستم و گاه ابر می گریست

اندر دهان دهر گه این رفت و آن بماند

و اندر زبان خلق گه این مرد و آن بزیست

این را حیات کوته و آنرا امل دراز

[...]

امیرخسرو دهلوی

من کیستم که این غم تو با چو من کسی ست

طوفان آتشی چه به دنباله خسی ست

خود را ببین در آینه و انصاف ما بده

کز چون تویی جدا شدن اندازه کسی ست

گر زانکه باد هجر مرا برد همچو خس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه