گنجور

 
۲۱

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱

 

... همم خشم و جنگ است و هم داد و مهر

زمین بنده و چرخ یار من است

سر تاجداران شکار من است ...

فردوسی
 
۲۲

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲

 

... بخفتند و یکبار دم بر زدند

چو بر چرخ گردان درفشنده شید

یکی خیمه زد از حریر سپید ...

فردوسی
 
۲۳

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۳

 

... که ای مهربان مهتر داد و راست

ز ماهی بر اندیشه تا چرخ ماه

چو تو شاه ننهاد بر سر کلاه ...

فردوسی
 
۲۴

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۴

 

... که تا زنده ام چرمه جفت منست

خم چرخ گردان نهفت منست

عروسم نباید که رعنا شوم ...

فردوسی
 
۲۵

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۶

 

... ترا با چنین روی و بالای و موی

ز چرخ چهارم خور آیدت شوی

چو رودابه گفتار ایشان شنید ...

فردوسی
 
۲۶

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۹

 

... درود جهان آفرین بر تو باد

خم چرخ گردان زمین تو باد

پیاده بدین سان ز پرده سرای ...

فردوسی
 
۲۷

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۰

 

... که از یک فزونی نیاید پدید

ز چرخ بلند اندر آمد سخن

سراسر همین است گیتی ز بن ...

... چو یزدان چنین راند اندر بوش

بران بود چرخ روان را روش

کس از داد یزدان نیابد گریغ ...

فردوسی
 
۲۸

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۵

 

... هر آن چیز کو ساخت اندر بوش

بران است چرخ روان را روش

خداوند کیوان و خورشید و ماه ...

... یکی تیر الماس پیکان خدنگ

به چرخ اندرون راندم بی درنگ

چو شد دوخته یک کران از دهانش ...

فردوسی
 
۲۹

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۱۹

 

... زبان بر گشادند بر شهریار

که کردیم با چرخ گردان شمار

چنین آمد از داد اختر پدید ...

فردوسی
 
۳۰

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۱

 

... شب و روز باشد که می بگذرد

دم چرخ بر ما همی بشمرد

سدیگر که گفتی که آن سی سوار ...

... پر از تیرگی و سیاهی شود

دو سرو ای دو بازوی چرخ بلند

کزو نیمه شادب و نیمی نژند ...

... یکی جشنگاهی بیاراست شاه

چنان چون شب چارده چرخ ماه

کشیدند می تا جهان تیره گشت ...

فردوسی
 
۳۱

فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲۶

 

... به شادیش بر شادمانی فزود

برافراخت گردن به چرخ کبود

همی گشت چندی بروبر جهان ...

فردوسی
 
۳۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۲

 

... نیا زادشم شاه توران سپاه

که ترگش همی سود بر چرخ و ماه

ازین در سخن هیچ گونه نراند ...

فردوسی
 
۳۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۵

 

... شما دل مدارید بس مستمند

که باید چنین بد ز چرخ بلند

یکی را به جنگ اندر آید زمان ...

فردوسی
 
۳۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۰

 

... نگه کرد تا جای گردان کجاست

خدنگی به چرخ اندرون راند راست

بینداخت سه جای سه چوبه تیر ...

فردوسی
 
۳۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی نوذر » بخش ۱۱

 

... که هم بازگرداندت مستمند

که گر چرخ گردان کشد زین تو

سرانجام خاکست بالین تو ...

فردوسی
 
۳۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱

 

... همه پند پیرانش آید به یاد

ازان پس دهد چرخ گردانش داد

نشاید که گیریم ازو پند باز ...

فردوسی
 
۳۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۲

 

... چو تخت تو نشنید و افسر ندید

نه چون بخت تو چرخ گردان شنید

همه ساله پیروز بادی و شاد ...

فردوسی
 
۳۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۳

 

... بدو گفت رو نزد دیو سپید

چنان رو که بر چرخ گردنده شید

بگویش که آمد به مازندران ...

فردوسی
 
۳۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۴

 

... بیاراسته چون گل اندر بهار

همه چرخ گردان به دیوان سپرد

تو گویی که باد اندر آمد ببرد ...

فردوسی
 
۴۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کی‌کاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۶

 

... بران غرم بر آفرین کرد چند

که از چرخ گردان مبادت گزند

گیا بر در و دشت تو سبز باد ...

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۴۹۰
sunny dark_mode