بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۵
... به وهم نشیه آزادگی گرفتاریم
چو صبح آن چه قفس موج می زند پر ماست
به خاک میکده اعجاز کرده اند خمیر ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۸
... چون روان شد درس طفل ما برون مکتب است
من کی ام تا در طلب چون موج بربندم کمر
یک نفس جانی که دارم چون حبابم برلب است ...
... دامن صحرا مصلای نماز مشرب است
موج این دریا تکلف پرورگرداب نیست
طینت آزاد بیرون تاز وهم مذهب است ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۹
چشم خرد آیینه جام می ناب است
ابروی سخن در شکن موج شراب است
آگاهی دل می طلبی ترک هنرگیر ...
... بی جنبش دل راه به جایی نتوان برد
یکسر جرس قافله موج حباب است
در محفل قانون نواسنجی عشاق ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰
... ما سبکروحان اسیر سادگیهای دلیم
عکس را درآینه موج صفا زنجیرپاست
کو خروشی تا پر افشانیم و از خود بگذریم ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۱
... مرد راکسب هنر دام ره آزادگی ست
موج جوهرآب جوی تیغ را زنجیرپاست
بی تأمل از مزار ما شهیدان نگذری ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲
گل کردن هوس ز دل صاف تهمت است
موج و حباب چشمه آیینه حیرت است
ما را که بستن مژه باشد دلیل هوش ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۴
... کو صبح و چه شبنم ز نفس شستن دست است
پیچ و خم موج گهر بحر خیالیم
این زلف هوس را نه گشاد است نه بست است ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۶
... دل به خون می تپد از شوخی جولان نفس
موج بیتابی این بحر ز خاشاک خود است
شعله را سجده گهی نیست چو خاکستر خویش ...
... بیدل از ساده دلی آینه لبریز صفاست
آب این چشمه ز موج نظر پاک خود است
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۹
... قطره درگرد یتیمی خشک چون شدگوهراست
موج شهرت درکمین خامشی پر می زند
مصرع برجسته آهنگی زتار مسطراست ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۲
... گره نی لب چسبیده ذوق شکر است
هرکس از قافله موج گهر آگه نیست
روش آبله پایان خیالت دگر است ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۷
... نرود حق وفای ادب ازگردن ما
موج را بستن گوهرگره زنار است
در مقامی که جنون نشیه عزت دارد ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۸
... قطره ما نشد آگاه تامل ورنه
موج این بحر گهرخیز گریبان زار است
الفت جسم صفای دل ما داد به زنگ ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۰
... جنونی از دل افسرده گل نکرد افسوس
به موج آب گهر پیچ و تاب دشوار است
به غیر ساغر چشمم که اشک باده اوست ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲
نسیم گل به خموشی ترانه پرداز است
که موج رنگ گل این چمن رگ ساز است
چگونه بلبل ما بال عیش بگشاید ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴
... نسیم زلف تو صبحی گذشت ازین گلشن
هنوز سلسله موج گل جنون خیز است
گداختیم نفسها به جستجوی مراد ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۸
... می پرستان فارغند از عرض اسباب کمال
موج صهبا جوهر آیینه مینا بس است
هرزه زین توفان به روی آب نتوان آمدن ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۵
... جهانیان همه مست شکست یکدگرند
هجوم موج درین بحر گرد پرخاش است
ز غارت ضعفا مایه می برد ظالم ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۰
... کاین سپررا ز سحر درته دامن تیغ است
مصرع تازه که از بحر خیالم موجی ست
د وست را آب حیات است وبه دشمن تیغ است ...
... رنگ چینی که شکستیم به دامن تیغ است
مثل ما و فنا موج و حبابست اینجا
سر زتن نیست کسی راکه به گردن تیغ است ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۲
دل از غبار نفس زخم خفته در نمک است
ز موج پیرهن این محیط پر خسک است
بهار رنگ جهان جلوه خزان دارد ...
... خطی به صفحه دل بی خراش شوق تو نیست
ز روی بحر به جز موج هر چه هست حک است
می ام به ساغر دل نقل یاس می گردد ...
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۳
... غبار حادثه حصنی است ناتوانان را
کمند موج خطر ناخدای خاشاک است
ز خویش رفتن ما رهبری نمی خواهد ...