قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۸
... که کار سیل ز یک قطره آب می آید
درین محیط ز انداز موج دانستم
که بر سفینه شکست از حباب می آید ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹
... چشم ترم چو شیشه ز بس خون گرم ریخت
از موج خون چو ساغر صهبا در آتشم
دورم کند ز خویشتن از ننگ چون سپند ...
... روی تو در برابر و دل خون ز بیم هجر
موج زلال خضرم و گویا در آتشم
هردم ز جای خویشتن از اضطراب دل ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۴
... شب نگذرانده ام که ز سیلاب چشم خویش
چون موج جلوه بر سر دریا نکرده ام
بیماری ام کشیده به مرگ و ز رشک عشق ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳
... به چشم خلق مگر بهر خواب دیدن
ز موج گریه ام افتد به گردن خورشید
ز روی آب شکم چون حباب دزدیدن ...
قدسی مشهدی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵۸
... آن گریه کجا رفت که طوفان صفتش را
بر صفحه دریا به خط موج نوشتی
دیدند دغا باختن کعبه روان را ...
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸۲
... گیرم که ز اصل خویش باشد بیزار
موج از دریا گریختن نتواند
هرچند که دست و پا زند بهر کنار
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹۹
... رگ در بدنم بس که شد آرام پذیر
پیداست ز روی پوست چون موج حریر
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰۸
موجود بود گرچه سراپا عاجز
چون چرخ نباشد دل دانا عاجز
کشتی ز پی کنار سرگردان است
ورنه نبود موج به دریا عاجز
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۳۸
صبحم نیم از شکفته طبعی درویش
دریایم و جلوه می دهم موج ز خویش
در بادیه سخن طرازی نامم ...
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۵۱۱
... زایل نشود عشق که از معشوق است
نتوان خط موج را به دریا شستن
قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۶۵۱
... چون باد ازین بحر سبک نگذشتی
چون موج سبک روح گران جان که تویی
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور
... قضا از سیم نابش آفریده
به غیر از موج گل طوفان ندیده
لبالب گشته بحر از لولوی تر ...
... نهد بر آب دریا گرچه سینه
رود بر روی موج گل سفینه
نظر بر سطح آبش چون گماری ...
... دل از طوفان معنی بود در جوش
فسون حرف موجم کرد خاموش
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۵ - در توصیف باغ جهانآرای اکبرآباد
... فلک از جزر و مدش در کشاکش
ز رشک موج او بر روی آتش
ببندد قطره او گر میان چست ...
... چنان کز پرده دل بادبانش
ز کشتی موج دریا نیست پیدا
که کشتی هست بیش از موج دریا
همه مردم نشین چون خانه چشم ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۰ - در وصف ناتوانی و بیماری
... چنان کم شد توانایی و تابم
که طوفانی کند موج سرابم
نمی چسبد لباسم بر تن زار ...
... بچسبم بر عصا گر چون سریشم
اگر موج سراب آید به خوابم
چو طوفان افکند در اضطرابم ...
... رگم کز ضعف آرامش پذیرست
به روی پوست موجی بر حریر است
مده گو زحمت پیراهنم کس ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۷
... بر آن داغ ها پنبه از مغز سر
کشد موج خون غازه بر روی ماه
خورد غوطه در خون ماهی نگاه ...
... ز خون چشم مردم دلاور شده
زده موج خون دم ز طوفان نوح
شده جوهر تیغ سوهان روح ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۲
... مقیم درش را برای نجات
کفاف است موج حصیرش برات
شب و روزش از پرتو مهر و ماه ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۶
... به منت برآید گر از چشمه آب
شود چشمه قربان موج سراب
به منت ز خضر آب حیوان مگیر ...