صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷۵
... حق پرستی هر دو عالم را زچشم مافکند
شد ره خوابیده هم پرواز با موج سراب
تا غزال وحشی من سایه بر صحرافکند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۸
... عاشقان در عین وصل از بی قراری های شوق
پیچ و تاب موج در آغوش دریا می زنند
دردمندان صایب از پا گر برون آرند خار ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۸۹
... کاروان را می کنند آگاه و غافل می زنند
نقش حق چون موج آب زندگانی در نظر
ساده لوحان بر دل خود نقش باطل می زنند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۹۰
... رو به دنیا کردگان گر پشت بر دنیا کنند
جلوه دنیا بود در دیده اش موج سراب
هر که را صایب درین عبرت سرا بینا کنند
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰۰
... چون کمان در خانه خویشند هر جا می روند
موج را سر رشته می گردد به دریا منتهی
راههای مختلف آخر به یک جا می روند ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳۱
... جلوه مستانه اش از طره عنبرفشان
همچو دریا موج عنبر بر کران افکنده بود
نرگس مستانه اش از سرمه شرم و حیا ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴۴
... وصل نتواند عنان رفتن دل را گرفت
موج می غلطد به روی آب و از خود می رود
نیست این پروانه را سامان شمع افروختن ...
... ماهیی کز ورطه قلاب یک ره جسته است
می شمارد موج را قلاب و از خود می رود
لوح خاک آیینه سیمابند روشن گوهران
اضطرابی می کند سیماب و از خود می رود
دست و پایی می زند هر کس درین دریا چو موج
بر امید گوهر نایاب و از خود می رود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵۴
... چون نماند از دل بجا چیزی ز دلداری چه سود
کوه طاقت برنمی آید به موج حادثات
پیش این سیلاب بی زنهار خودداری چه سود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۶
... چرب نرمی رتبه ای دارد که با حکم روان
آب روشن زبردست موجه روغن شود
نفس سرکش را کند مغرور دنیای خسیس
در بساط شعله خار و خس رگ گردن شود
عارفان را دل قوی گردد ز موج حادثات
بحر از باد مخالف صاحب جوشن شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸۱
... خاک بی انصاف سیر از خرده جان کی شود
می رود چون موج از آب گهر دامن فشان
دیده ما جای آن سرو خرامان کی شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۳
... ملک دل ویران اگر زان شهسوارت می شود
لنگر تسلیم پیدا کن که هر موج خطر
کشتی نوح دگر بهر گذارت می شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۷
... پنجه تدبیر را بشکن که چون برگشت نقش
موج دریا بند بازوی شناور می شود
عود بی پروای ما تا آید از خامی برون ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹۹
... غوطه در خون می زند صیدی که غافل می شود
زیر با منت از بدخویی خلقم که موج
واصل دریا ز دست رد ساحل می شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰۱
... ساحل دریای آشوب است ترک اختیار
موج بر خاشاک از افتادگی پل می شود
در طریق ما که نعل واژگون خضر ره است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۴
... هر که از دریای وحدت سر بر آرد چون حباب
در نظر موج سرابش صورت چین می شود
می نماید کاسه در یوزه گوش خلق را ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲۶
... دل خنک از سایه بال هماکی می شود
حسن آب زندگی از موج می گردد زیاد
لعل جان بخش تو از خط بی صفا کی می شود ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۶
... در مقام قهر احسان از بزرگان خوشنماست
بحر سیلی می خورد از موج و عنبر می دهد
نیست از دریای آتش غم اگر دل محکم است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳۷
... می کشد میدان که دریا را در آغوش آورد
موج اگر دامن به دست خشک ساحل می دهد
کشتن بی زخم می خواهم که زخم بی ادب ...
... خون من از بس که با پیکان او جوشیده است
در رگ من موج خون بانگ سلاسل می دهد
صایب از قید فرنگ عقل می گردد خلاص ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۳
... قهرمان عشق بیتاب است در خون ریختن
این محیط از موج خود سوزن به ماهی می دهد
این جواب آن غزل صایب که ناصح گفته است ...
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۵
... پیچ وتاب من ازان موی میان آمد پدید
از گداز فکر تا باریک گردیدم چو موج
در دل هر قطره بحر بیکران آمد پدید
از غبار خاطر و از آه دردآلود من
هم زمین موجود شد هم آسمان آمد پدید
غم به قدر ظرف از دیوان قسمت می دهند ...