... از جای نمیرفتم از صد خم و کارم ساخت

چشم تو بیک گردش پیمانه چنین باید

نه بام و نه در دارد در گشته سرای ما ...

... برعشه در کف من ساقی از خمار انگشت

اشاره ایست پی گردش قدح که نمود

هلال عید از این نیلگون حصار انگشت ...

... پی نگاشتن وصف جودش ار آرند

برنگ خامه بگردش سخن نگار انگشت

عجب مدار که ننهاده نقطه جودش ...

... کز برای ذکر خیر او بدست چرخ پیر

تا ابد چون سبحه در گردش بود عقد پرن

محفلش کز ساز و برگ خرمی دایم پر است ...

... ساغر سیمین مه پیمانه زرین مهر

تا کند گردش نریزد ساقی چرخ کهن

دوستان و دشمنانت را ز لطف و قهر خویش ...

... از قلزم دیده تر آورد

تا گردش جام وصل آن ماه

دوران فلک بمن سر آورد ...

... پیمانه ماه انور آورد

در دیده ام اشک را بگردش

از دیدن دور ساغر آورد ...

... آن مه که به راه جستجویش

از گردش آسمان کجرو

رفت است هزارپای در گل ...

... رودش گلشن بهشت از یاد

سرمه از گردش ار کشد یابد

روشنی چشم کور مادرزاد ...

چون پر ز گردش فلک و دور روزگار

پیمانه حیات محمد ربیع شد ...

... چو وقت آمد که گردد پرتو خورشید عمر او

بطرف بام از دور سپهر و گردش اختر

سوی گلزار جنت طایر روحش از این گلشن ...

... نکشد یکنفس از جور و ستم

هرکه از گردش ایام گذاشت

پا درین مرحله چون نقش قدم ...

... جز زهر نمیدهد فلک جور نگر

گیتی نگر و فلک نگر گردش بین

محفل نگر و جام نگر دور نگر

صبح است و شراب لعل فام ای ساقی

برخیز و به گردش آر جام ای ساقی

در دور فکن ساغر از آن پیش که چرخ ...

... که بیزد خاک غم بر فرق من این کهنه پرویزن

بدانسان روزگارم تیره دارد گردش گردون

که روز و شب نمی تابند مهر و ما هم از روزن ...

... که روبند از پر جبریل خاک پای اهریمن

غرض از گردش گردون و دور اختران دارم

شکایت ها که شرح آن ز هاتف نیست مستحسن ...

... همی ریزند صاف و درد می در جام مرد و زن

به بزمت ماه پیکر ساقیان پیوسته در گردش

به قصرت مهرپرور شاهدان هموار زانوزن ...

... گرد بر چهره های گلناری

سر و برشان ز گردش ایام

از حلی عاطل از حلل عاری ...

... کرده جا بر دلم چو مرکز تنگ

گردش این محیط پرگاری

درد و داغی کزوست بر دل من ...

... تا نگردیدستی از اطناب بار خاطری

تا گذارد گردش ایام و بیزد دور چرخ

تاج عزت بر سری خاک مذلت بر سری ...

... ظل رحمت برگرفت از فرق اهل الله آه

صبح او گردید شام از گردش انجم فغان

روز عالم شد سیاه از دور مهر و ماه آه ...

... رشته عمر آن یگانه گهر

گردش چرخ بین چگونه برشت

بود تا مزرع جهانش جای ...

... کرد چون تعمیرش و آن غمکده

گشت نو از گردش چرخ کهن

کلک هاتف از پی تاریخ آن ...

... فروزان ز می ساقی مهرچهر

به گردش در آورده جام شراب

نوازنده ناهید رقصان به کف ...

... باده خواران نشسته دوش به دوش

پیر در صدر و می کشان گردش

پاره ای مست و پاره ای مدهوش ...

... بر همه اهل آن زمین —به مراد—

گردش دور آسمان بینی

آن چه بینی دلت همان خواهد ...

... لطمه زند بیشتر موج به دریا کنار

وه که ندارد درنگ گردش گردنده چرخ

شهد کند در شرنگ ساغر لیل و نهار ...