هزارافسوس از آقا علیاکبر که دست او
فشاندی میوه دایم همچو شاخ نخل بارآور
دریغا زان سحاب فیض کز دست در افشانش
بجای قطره چون ابر بهاری ریختی گوهر
دریغا زان سپهر جود کافشاندی به مسکینان
شب و روز از دو کف مانند مهر و ماه سیم و زر
چو وقت آمد که گردد پرتو خورشید عمر او
بطرف بام از دور سپهر و گردش اختر
سوی گلزار جنت طایر روحش از این گلشن
پریده در سر طوبی گشود از شوق بال و پر
چو داخل گشت آن مجموعه اخلاق شایسته
بخلد از پیروی حیدر و ذریه حیدر
دبیر عقل مشتاق از پی تاریخ فوت او
رقم زد در بهشت عدن داخل شد علیاکبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان غم و اندوه خود از دست دادن علی اکبر میپردازد. او علی اکبر را به میوهای شبیه میداند که مانند درخت نخل بارور است و به معصومیت و بزرگی او اشاره میکند. شاعر از دست رفتن رحمت و فیض او مشابه باران و ابر بهاری را دریغ میکند. همچنین، به ثروت و بخشندگی او نسبت به نیازمندان اشاره میکند. وقتیکه زمان فوت او فرا میرسد، روحش به گلزار بهشت پرواز میکند و درخت طوبی را میبیند. او با ارج نهادن به ویژگیهای اخلاقی علی اکبر، مرگ او را به فصل بهاری تشبیه کرده و در نهایت از ورودش به بهشت سخن میگوید.
هوش مصنوعی: بسیار متأسفم از اینکه آقا علیاکبر را فراموش کردی، کسی که میتواند دائماً میوه و برکت بیاورد، همانند درخت نخل که همیشه میوه دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش جویبار نعمت و برکت، که از دستان تو جاری شد و به جای قطره، مانند ابر بهاری، جواهرات را پراکنده کردی.
هوش مصنوعی: ای کاش که آن آسمان بیدرنگی که در بخشش خود مانند خورشید و ماه بر مسکینان شب و روز پاشیده بود، دوباره بر ما ببارد و به ما نعمت دهد.
هوش مصنوعی: زمانی که خورشید عمر او به بام آسمان نزدیک میشود و درخشش آن از دور نمایان میشود، نشان از پایان زندگی اوست.
هوش مصنوعی: پرنده روحش از این باغ به سمت بهشت پرواز کرده و در درخت طوبی به خاطر شادی بالها و پرهایش را باز کرده است.
هوش مصنوعی: وقتی که آن گروه از افراد به آداب و رفتارهای شایسته وارد شدند، به خاطر پیروی از حضرت علی (ع) و نسل او، از بخل و تنگنظری دور شدند.
هوش مصنوعی: عقل با اشتیاق در پی ثبت تاریخ مرگ علیاکبر بود و او به بهشت جاودان وارد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت
سه پیراهن سلب بودهست یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت
سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر
رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی
[...]
گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر
گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر
رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل
همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر
برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی
[...]
کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان
ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر
به پشت ژندهپیلان برنشسته ناوکاندازان
چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر
عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟
که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر
هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی
هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر
بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره
[...]
اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر
روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر
نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید
نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر
بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.