گنجور

 
مشتاق اصفهانی

هزارافسوس از آقا علی‌اکبر که دست او

فشاندی میوه دایم همچو شاخ نخل بارآور

دریغا زان سحاب فیض کز دست در افشانش

بجای قطره چون ابر بهاری ریختی گوهر

دریغا زان سپهر جود کافشاندی به مسکینان

شب و روز از دو کف مانند مهر و ماه سیم و زر

چو وقت آمد که گردد پرتو خورشید عمر او

بطرف بام از دور سپهر و گردش اختر

سوی گلزار جنت طایر روحش از این گلشن

پریده در سر طوبی گشود از شوق بال و پر

چو داخل گشت آن مجموعه اخلاق شایسته

بخلد از پیروی حیدر و ذریه حیدر

دبیر عقل مشتاق از پی تاریخ فوت او

رقم زد در بهشت عدن داخل شد علی‌اکبر

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
رودکی

نگارینا، شنیدستم که: گاه محنت و راحت

سه پیراهن سلب بوده‌ست یوسف را به عمر اندر

یکی از کید شد پر خون، دوم شد چاک از تهمت

سوم یعقوب را از بوش روشن گشت چشم تر

رخم ماند بدان اول، دلم ماند بدان ثانی

[...]

عنصری

گه آن آراسته زلفش زره گردد گهی چنبر

گه آن پیراسته جعدش ببارد مشگ و گه عنبر

رخی چون نو شکفته گل ، همه گلبن برنگ مل

همه شمشاد پر سنبل ، همه بیجاده پر شکر

برو از نیکوئی معنی ، بغمز از جادوئی دعوی

[...]

عسجدی

کهی چون طور سینا بود ازو آویخته ثعبان

ز پشت او درخشنده کف موسی پیغمبر

به پشت ژنده‌پیلان برنشسته ناوک‌اندازان

چو عفریتان آتشبار بر کوه گران پیکر

ازرقی هروی

عروس ماه نوروزی چه کرد آن دانۀ گوهر؟

که نورش ماه تابان بود و سعدش زهرۀ ازهر

هزاران صورت رنگین نگاریده برو مانی

هزاران پیکر طبعی بر آورده از و آزر

بر آن هر صورتی رخشان ، زمشک لعلگون صدره

[...]

قطران تبریزی

اگر بتگر چنو داند نگاریدن یکی پیکر

روا باشد اگر دعوی خلاقی کند بتگر

نه چون او پیکری آید نه حورالعین چنو زاید

نه گر باشد پری شاید چنو هرگز پری پیکر

بدو رخ چون شکفته گل بدو لب چون فشرده مل

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه