گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را

باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را

باز بر عشاق صوفی طبع صافی جان گمار

آن دو صف جادوی شوخ دلبر جان دوز را

باز بیرون تاز در میدان عقل و عافیت

آن سیه پوشان کفر انگیز ایمان‌سوز را

سر برآوردند مشتی گوشه گشته چون کمان

باز در کار آر نوک ناوک کین توز را

روزها چون عمر بد خواه تو کوتاهی گرفت

پاره‌ای از زلف کم کن مایه‌ای ده روز را

آینه بر گیر و بنگر گر تماشا بایدت

در میان روی نرگس بوستان افروز را

لب ز هم بردار یک دم تا هم اندر تیر ماه

آسمان در پیشت اندر جل کشد نوروز را

نوگرفتان را ببوسی بسته گردان بهر آنک

دانه دادن شرط باشد مرغ نو آموز را

بر شکن دام سنایی ز آن دو تا بادام از آنک

دام را بادام تو چون سنگ باشد گوز را

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شمارهٔ ۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سنایی

همین شعر » بیت ۱

باز تابی در ده آن زلفین عالم سوز را

باز آبی بر زن آن روی جهان افروز را

سوزنی سمرقندی

این جواب آن کجا گوید سنائی غزنوی

باز تابی در ده این زلفین عالم‌سوز را

سوزنی سمرقندی

از باد اندر فتاد این سرخ سر چیغوز را

باز بتوان معز کردن بر سر او . . . وز را

چون ستان من باز گردم سرش بر گنبد رسد

چون سقونی لعل سازد گنبد پیروز را

بامدادان در شود بیرون نیاید شام را

[...]

ظهیری سمرقندی

باز باد اندر فتاد این سراسقنقوز را

پاره بتوان کرد گویی بر سر او گوز را

سعدی

دوست می‌دارم من این نالیدن دلسوز را

تا به هر نوعی که باشد بگذرانم روز را

شب همه شب انتظار صبح‌رویی می‌رود

کان صباحت نیست این صبح جهان‌افروز را

وه که گر من بازبینم چهر مهرافزای او

[...]

اوحدی

باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را؟

گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را؟

دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگر

در بر من، شکر گویم دولت پیروز را

گر رسیدم از لبش روزی به کام دل، رواست

[...]

جلال عضد

پیش دلسوزان درآر آن شمع بزم‌افروز را

تا بیاموزد ز جان دردمندان، سوز را

تا جهان از پرتو شمع جمالش روشن است

هیچ رونق نیست خورشید جهان‌افروز را

زخم اگر دانم که از دست بلورین وی است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه