گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای آرزوی هزار سینه

وندر دل تو هزار کینه

هستم ز برت که هست پیدا

در جامه چو می در آبگینه

هر قطره خون ز چشم من هست

بر خاتم عاشقی نگینه

ای عقل که پندنامه خوانی

در آب روان کن این سفینه

طاقت به دلم نماند، یارب

انزل لقلوبنا سکینه

مجنون خراب سینه داند

اندوه من خراب سینه

ننگ همه عاشقانست خسرو

مپسند سفال در خزینه

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سنایی

پر کن صنما هلاقنینه

زان آب حیات راستینه

زان می که چو از خم سفالین

تحویل کند در آبگینه

حاجی به شعاع او به شب در

[...]

سلمان ساوجی

ای تاج سر همه افاضل

ای لطف تو روح را سکینه

هستت ملکی ملک صفاتی

در طبع عدوت جز سگی نه

ای قبله مقبلان در تو

[...]

جامی

بی لعل تو دل درون سینه

خون است چو می در آبگینه

غمهای تو برد صبرم از دل

تاراج سپاه شد خزینه

مرغ دل من ز روی و خالت

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه