دوش تا روز من از عشق تو بودم به خروش
تو چه دانی که چه بود از غم تو بر من دوش
می زدم آب صبوری زد و دیده بر دل
چون دل از آتش عشق تو برآوری جوش
گاه چون نای بدم از غم تو با ناله
گاه بودم چو کمانچه ز فراقت به خروش
هر شبم وعده دهی کایم و نایی بر من
چند ازین عشوه خرم من ز تو ای عشوه فروش
هم به جان تو که بر یاد لب نوشینت
هر چه در عالم زهرست توان کردن نوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق عاشقانه و غمهای ناشی از دوری معشوق میپردازد. شاعر از عشق و شوق خود نسبت به محبوب میگوید و به یادآوری درد و رنج ناشی از فاصله میان آنها اشاره میکند. او توصیف میکند که چگونه عشق او را به نواهایی شبیه نای و کمانچه میکشاند و وعدههای شبانه معشوق را به یاد میآورد. در نهایت، عشق را به عنوان تنها جلوهی آرامش و شادی در میان تلخیهای زندگی معرفی میکند.
هوش مصنوعی: دیشب تا سپیدهدم به خاطر عشق تو در حال شور و شوق بودم. تو نمیدانی که چه غمی به خاطر تو بر من گذشته است.
هوش مصنوعی: مینوشیدم تا صبر کنم، اما همین که چشمم به دل افتاد، احساس کردم که دل من به خاطر عشق تو به شدت در حال جوشیدن است.
هوش مصنوعی: گاهی مانند نی از درد تو ناله میزنم و گاهی همچون کمانچه از جداییام به صدا درمیآیم.
هوش مصنوعی: هر شب به من وعده میدهی که برایم خواهی آمد، اما چه مقدار از این ناز و خوشی را به من مینمایی. من به تو ای کسی که این ناز را میفروشی، وابستهام.
هوش مصنوعی: به خاطر جان تو، هرچه در دنیا زهر و درد وجود دارد، وقتی به یاد لب شیرین تو میافتم، میتوانم آن را بنوشم و تحمل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
اندر آورد سپهر از ره تشریف بگوش
حلقه بندگی میراتابک بر غوش
چرخ در گوش کشد حلقه فرمان ورا
دهر مرغاشیه دولت او را بر دوش
تا کله گوشه رسانید ز اقبال بچرخ
[...]
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
ای دل از گردش ایام مخالف مخروش
با قضایی که ز تدبیر برون است مکوش
غم بگذشته و اندیشه ی آینده هباست
حال دریاب و مخور بیهُده اندوه می نوش
دوش بگذشت و مبر رنج که نو باز آری
[...]
آن سخن گفتن تو هست هنوزم در گوش
وان شکر خنده شیرین تو از چشمه نوش
گریه می آیدم از دور به آواز بلند
که ازان گریه نمی آیدم آواز به گوش
سر و قد، از چمن سبز به بیرون چه روی؟
[...]
ای ز جام می عشق تو خرد رفته ز هوش
لب و دندان ترا لعل و گهر حلقه بگوش
عکس یاقوت لبت سوی بدخشان بردند
آمد اندر رگ کان خون دل لعل بجوش
پاسخ تلخ تو و خنده شیرین با هم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.