ای زلف تو تکیه کرده بر گوش
ای جعد تو حلقه گشته بر دوش
ای کرده دلم ز عشق مفتون
وی کرده تنم ز هجر مدهوش
چون رزم کنی و بزم سازی
ای لاله رخ سمن بناگوش
گویند ترا مه قدح گیر
خوانند ترا بت زره پوش
گیرم که مرا شبی به خلوت
تا روز نگیری اندر آغوش
نیکو نبود که بی گناهی
یک باره مرا کنی فراموش
گیرم که سنایی از غمت مرد
باری سخنش به طبع بنیوش
بی روی تو بود دوش تا صبح
از نالهٔ او جهان پر از جوش
یارب شب کس مباد هرگز
زینگونه که او گذاشت شب دوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و هجران است. شاعر به زیباییهای معشوق خود اشاره میکند و احساسات عمیقش را از جدایی و غم بیان میکند. او از معشوقش میخواهد که در شبهای تنهایی او را فراموش نکند و به یادش باشد. شاعر همچنین به سختیهای عاشقی و دردهای ناشی از دوری اشاره کرده و ابراز میکند که نبود معشوقش چقدر بر زندگیاش تأثیر منفی گذاشته است. به طور کلی، احساسات عاشقانه و غمگینی در شعر مشهود است.
هوش مصنوعی: ای زلف تو به گوشم تکیه داده و موهای پیچیدهات بر دوشم حلقه زده است.
هوش مصنوعی: دل من از عشق او به شدت تحت تأثیر قرار گرفته و جسم من هم به خاطر دوری او دچار حالتی گیج و حیرانی شده است.
هوش مصنوعی: وقتی که مانند یک جنگجو مبارزه میکنی و در عین حال جشنی برپا میکنی، ای لالهی زیبا و خوش رنگ!
هوش مصنوعی: میگویند تو را به عنوان کسی که میتواند شراب را در جام بگیرد، میشناسند و تو را به عنوان بتگونهای که زره بر تن دارد، خطاب میکنند.
هوش مصنوعی: اگر شبی مرا در آغوش بگیری و تا صبح رها نکنَی، چه باید کرد؟
هوش مصنوعی: خوب نیست که ناگهان فراموشم کنی در حالی که بیگناه هستم.
هوش مصنوعی: هرچند که سنایی از دلتنگی تو جان باخته، اما خوب است سخنان او را بشنوی و از آن بهرهمند شوی.
هوش مصنوعی: بدون وجود تو، شب گذشته تا صبح تنها به خاطر نالهها و دلتنگیهای او، دنیا پر از هیاهو و turmoil بود.
هوش مصنوعی: ای کاش هیچکس شب را اینگونه نگذرانید، مانند آنچه که او دیروز شب گذراند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن زلف نگر بر آن بر و دوش
وان خط سیه بر آن بناگوش
هر دو شده پیش ماه و خورشید
مانندهٔ حاجبان سیهپوش
بیگرمی و بیفروغ آتش
[...]
در عشق تو ای نگار خاموش
بفزود مرا غمان و شد هوش
من عشق ترا به جان خریدم
تو مهر مرا به یاوه مفروش
هرگز نشود غمت ز یادم
[...]
آن خط دمیده بر بناگوش
ماه است ز شب شده زره پوش
درد دل عاشقان بی صبر
رنج تن بی دلان مدهوش
ای روز به روز فتنه باتو
[...]
کیوان علم سیاه بر دوش
در بندگی تو حلقه در گوش
ترسا بچهٔ شکر لبم دوش
صد حلقهٔ زلف در بناگوش
صد پیر قوی به حلقه میداشت
زان حلقهٔ زلف حلقه در گوش
آمد بر ِمن شراب در دست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.