ای جهانافروز دلبر ای بت خورشیدفش
فتنهٔ عشاق شهری، شمسهٔ خوبان کش
گاه آن آمد که از وصل تو بستانیم داد
زین جهان حیلهساز و روزگار کینهکش
بادهای خواهیم تلخ و مجلسی سازیم نغز
مطربی ناهیدطبع و ساقیی خورشیدفش
در جهان ما را کنون شش چیز باید تا بود
زخم ما بر کعبتین خرمی امروز شش
خانهای گرم و حریفی زیرک و چنگی حزین
ساقیِ خوب و شرابِ روشن و محبوبِ خوش
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به زیباییهای دنیا و عشق اشاره میکند. او از محبوبی میگوید که مانند خورشید میدرخشد و خاطرنشان میکند که در عشق و وصال او، دلها دچار فتنه و شوق میشوند. شاعر به اهمیت جمعآوری چند عنصر در زندگی اشاره میکند: یک خانه گرم، دوستی زیرک و باهوش، موسیقی دلانگیز، شراب خوشطعم و محبوبی زیبا. در کل، شاعر خواستار لذت و شادی در روزگار کنونی است.
هوش مصنوعی: ای دلبر روشنکننده دنیا، ای عطری چون خورشید که دل عاشقان را به هم میریزی، تو مانند نوری هستی که بهترینها را جلب میکند.
هوش مصنوعی: گاهی پیش میآید که از عشق و وصال تو، پاسخ و جبران بگیریم در این دنیای پر از ترفند و زمانهای که خصومت و کینهورزی در آن حاکم است.
هوش مصنوعی: ما میخواهیم نوشیدنیای تلخ داشته باشیم و جشنی برپا کنیم با موسیقیدانی خوش ذوق و بانوئی که مانند خورشید پرنور و زنده است.
هوش مصنوعی: در این دنیا، برای اینکه زخمهای ما بهبود یابد و شادی امروز را تجربه کنیم، به شش چیز نیاز داریم.
هوش مصنوعی: خانهای راحت و دوستانی باهوش، سازی غمناک و ساقی مهربان با نوشیدنی شفاف و محبوبی دلچسب.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
ای ز رایت ملک و دین در نازش و در پرورش
ای شهنشاه فریدون فرّ اسکندرمنش
تیغ حکمت آفتاب گرم رو راپی کند
تاب عزمت آورد خاک زمین را در روش
مقتبس از شعلۀ رایت شعاع آفتاب
[...]
صبح دولت می دمد از روی آن خورشیدوش
در چنین فرخ صبوحی، ساقیا، یک جام کش
آتش ما کی فرو میرد بدین گونه که می
تا خط بغداد دارد ساقی و ما دجله کش
چون من از بازوی همت روز را بر شب زنم
[...]
گر بعیب انقلاب روزگار بی ثبات
میکشد ابن یمین از آشنائی سرزنش
مشفقی فرزانه ئی باید زهر تهمت بری
تا بگوش جان فرو خواند به پیغام از منش
کز صروف روزگار ایمن بود هر سفله طبع
[...]
چون صبا آورد از زلفش نسیمی روح بخش
ای دل بیچاره جان را بر نسیم او ببخش
قسمتی کردند روز وصل جانان را ولی
محنت هجران او گفتا تو را اینست بخش
از کجا آورده ای این بوی روح افزا بگو
[...]
شد چنان همراز با مقصود خود کاندر میان
نی حدیث نفس می گنجد نه الهام سروش
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.