ای صاحبی که صاحب دیوان چرخ را
در مجلس تو منصب بالا نمیرسد
آنجا که کاتبان تو تحریر میکنند
حکم قلم به صاحب جوزا نمیرسد
دریا چو جوش میزند از جود خود مگر
صیت مکارم تو به دریا نمیرسد
امروز در بسیط زمین با وجود تو
آیین سروری دگری را نمیرسد
یکدم نمیرود که ز دریای خلق تو
صد کاروان عنبر سارا نمیرسد
جم رتبتا به حضرت اعلی آصفی
احوال عجز بنده همانا نمیرسد
بگذشت چار مه که ز دیوان روزیم
یک جو به وجه را تب و اجرا نمیرسد
زیر کبودی فلک احسان نمانده است
یا خود برات رزق ز بالا نمیرسد
کارم رسیده است به جایی و آن چه جا
جایی که هیچ خیرم از آنجا نمیرسد
ز ابر قطره به کف ما نمیفتد
و ز باد راحتی به دل ما نمیرسد
گفتن دروغ راست نباشد همی کند
گه گاه وجود مکرمت اما نمیرسد
با این نظام حال و منال و فراغ بال
هیچم به قرض خواه و تقاضا نمیرسد
ز انعام عام اصلی خویشم مدد فرست
ز احسان دیگری نه که اصلا نمیرسد
داعی پیاده است و گران بار ناتوان
هر روز ازین به مجلس اعلا نمیرسد
صیت تو از ثری به ثریا رسیده باد
پیوسته تا ثری به ثریا نمیرسد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف مقام و جایگاه والای یک فرد میپردازد که در مقایسه با دیگران، هیچکس به عظمت او نمیرسد. او به قدرت و جود این شخص اشاره میکند و میگوید حتی دریا نیز به بزرگی او نمیتواند برسد. در ادامه، شاعر از ناتوانی خود و دیگران در رسیدن به خیر و برکت این فرد صحبت میکند و میگوید که با وجود تلاشها و درخواستها، هیچ چیز به او نمیرسد. نهایتاً، او از شایستگی و عظمت این شخص ستایش میکند و بیان میکند که نام او از زمین تا آسمان شنیده میشود، اما دیگران در نمیتوانند به مقام او برسند.
هوش مصنوعی: ای کسی که صاحب قدرت و مقام هستی، در محفل تو حتی مقام بلند دیوانگی دنیا به جایی نمیرسد.
هوش مصنوعی: در جایی که نویسندگان به نگارش مشغولند، دست تقدیر به کسی که حاکم بر جوزا است، نمیرسد.
هوش مصنوعی: وقتی که دریا از بزرگی و سخاوت خود به جوش میآید، آیا نام نیکو و خوبیهای تو به اندازه دریا برجسته و شناخته نمیشود؟
هوش مصنوعی: امروز در این دنیا با حضور تو، دیگر هیچ آیینی از سروری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: مدتی کوتاه نمیگذرد که از دریای وجود تو، عطر و گرمی زندگی به دست نمیآید و کاروانهای خوشبویی به ما نمیرسند.
هوش مصنوعی: من به مقام والای آصفی نزدیک نمیشوم و وضعیت ناتوانی خود را نمیتوانم به او برسانم.
هوش مصنوعی: چهار ماه از آن زمانی که من در این دنیا زندگی میکنم گذشت و حالا اینکه حتی یک جو (اندکی) به عنوان پاداش یا به خاطر رفتارم نمیآید.
هوش مصنوعی: در آسمان زیرین، هیچ احسان و خیری وجود ندارد و اگر برکت و روزی از بالا نیاید، به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: به جایی رسیدهام که دیگر هیچ سود و خیری از آنجا به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: از ابر، آبی به دست ما نمیرسد و از باد، هیچ آرامشی به دل ما نمیآید.
هوش مصنوعی: در اینجا بیان میشود که وقتی دروغ گفته میشود، هرگز حقیقت نخواهد بود. شاید گاهی اوقات صفات خوب و نیکویی وجود داشته باشد، اما این صفات نمیتوانند به حقیقت و واقعیت برسند.
هوش مصنوعی: با این وضعیت و حالاتی که دارم، هیچگاه به کسی که خواهان کمک و درخواست است نخواهم رسید.
هوش مصنوعی: من از نعمتهای عمومی و اصلی خودم کمک میطلبم، نه از بخشش دیگران که اصلاً به من نمیرسد.
هوش مصنوعی: شخصی که دعوت شده است، از شدت سنگینی بار خودش ناتوان است و هر روز نمیتواند به محفل بالایی برسد.
هوش مصنوعی: نام و آوازه تو به دورترین جاها رسیده است و این وضعیت همواره ادامه خواهد داشت تا زمانی که نتوانی به اوج برسی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با لطف ساعدت ید بیضا نمیرسد
پیش لبت سخن به مسیحا نمیرسد
پای برهنه، گرم سراغم که شعله را
از خار زحمتی به کف پا نمیرسد
دایم شریک عشرت این باغ بودهایم
[...]
تا گرد ما به اوج ثریا نمیرسد
سعی طلب به آبلهٔ پا نمیرسد
توفان نالهایم و تحیر همان بجاست
آیینه جوهرت به دل ما نمیرسد
عشق ازگداز رنگ هوس آب دادن است
[...]
دلدار ما به درد دل ما نمی رسد
یا هیچکس به درد کسی وا نمیرسد
دردا که درد ما مرض بی طبیبی است
مردیم و این مرض به مداوا نمیرسد
کون از فساد محتضر است و علاج آن
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.