اگر چه عشق بتان سر به سر بلا باشد
دلم به عشق همه ساله مبتلا باشد
دلم بلای من و عاشقی بلای دل است
بلا که دید که همواره در بلا باشد
غلام قامت آنم که قامتم همه سال
چو زلف او ز غم زلف او دوتا باشد
چو با کلاه و قبا دیدمش یقین گشتم
که ماه راکله و سرو را قبا باشد
صبا نسیم سر لف او همی آرد
همیشه مونس من زین سبب صبا باشد
بهار و سرو و گل و سوسن از دو دیده من
جدا شوند چو از پیش من جدا باشد
چو عارض و رخ و زلفین و ساعدش بینم
اگر بهار نباشد مرا روا باشد
جفای او ز وفا بر دلم عزیزتر است
نشان عشق پسندیدن جفا باشد
رخش چو لاله سیراب و عارضش چو گل است
از آن قبل چو گل و لاله بی وفا باشد
زمن مخواه خردمند و پارسا بودن
گهی که بر دل من عشق پادشا باشد
بر آن جمال و بر آن صورت و بر آن دیدار
کسی چگونه خردمند و پارسا باشد
عناست عشق و مرا عشق اوست راحت جان
عجب کسم که مرا راحت از عنا باشد
ز بس که در غم یاقوت او گهر بارم
همیشه روی مرا رنگ کهربا باشد
گواه عشق من است اشک لعل و چهره زرد
که حق درست نگردد که بی گوا باشد
مرا دل است و زبان تا بقای هر دو بود
سوی دو چیز مر این هر دو را هوا باشد
از آن همیشه دلارام را وفا خیزد
وزین همیشه خداوند را ثنا باشد
سر زمانه و صدر یگانه مجدالدین
که ملک و دولت و دین را بدو بها باشد
جمال عترت و فخر شرف علی که به علم
اگر عدیل علی خوانمش سزا باشد
نه همچو همت او چرخ را علو ممکن
نه همچو فکرت او ماه را ضیا باشد
کمینه ذره ای از حلم او زمین دیدم
کهینه پایه ای از قدر او سما باشد
به جنب بخشش او میغ را سرشک بود
به پیش کوشش او تیغ را مضا باشد
رسید جاه عریضش به طول و عرض جهان
برین صفت فلک و روزی و هوا باشد
بزرگ از اوست بزرگ و شریف از اوست
بزرگی و شرفش را چه منتها باشد
سخای او سخن پست را بلندی داد
بلندی سخن شاعر از سخا باشد
ز گنج گوهر مدحش توان گرفت سخن
چو گنج بود همه کار با نوا باشد
بزرگوارا اخلاق مصطفا داری
همین سزد چو تو را عرق مصطفا باشد
تویی به علم و سخاوت چو مرتضا معروف
همین صواب چو نسبت به مرتضا باشد
هران عطا که به صد سال ابر و بحر دهند
یکی عطای تو سیصد چنان عطا باشد
اگر ز ابر مثال آرمت محال بود
وگر به بحر قیاست کنم خطا باشد
سخا تو ورزی و ارزاق زایران تو دهی
بر ابر و دریا نام سخا چرا باشد
ز بهر زر حکما کیمیا همی سازند
ز مدحت تو نکوتر چه کیمیا باشد
هر آن قصیده که در وی طراز نام تو بود
هزار گنج یکی بیت را بها باشد
هر آن دلی که بود نیکخواه دولت تو
از آسمانش به هر نیکویی جزا باشد
ز چشم بد نرهد بدسگال تو به حذر
حذر چه سود کند هر کجا قضا باشد
کنون که خواند قضا مر مرا به خدمت تو
چنان کنم که ز رای تو اقتضا باشد
بدان گرایم و آن گویم و بدان نگرم
از این سپس که تو را اندر آن رضا باشد
ز مدحت تو گرانمایه تر چه کار بود
ز خدمت تو پسندیده تر کجا باشد
چنین سعادت و فرخندگی کجا یابم
چنین بزرگی و آزادگی کرا باشد
نه چون تو بذل کند هر که نعمتی دارد
نه معجزات بود هر کرا عصا باشد
کنون که چشمه خورشید را ثنا گفتم
مرا چه جای ثنا گفتن سها باشد
یکی بقا دهم از نظم خویش ذکر تو را
که با بقاش بقای فلک فنا باشد
زبان عقل نداند تو را به شرط ستود
ستایش تو چه مقدار عقل ما باشد
دعا کنیم تو را گر ستود نتوانیم
زبان بنده همان به که با دعا باشد
بقات باد که اندر بقای دولت تو
سخاوت و کرم و فضل را بقا باشد
همه مدار فلک بر خط مراد تو باد
همیشه تا فلک و خط استوا باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و زیبایی است و شاعر در آن از درد و بلای ناشی از عشق سخن میگوید. او به زیبایی معشوقهاش و تأثیر عاطفی آن بر دلش اشاره میکند و بیان میکند که چگونه عشق و محبت میتواند همراه با درد باشد. همچنین در اوج مدح، ابعاد مختلف بزرگی و فضائل انسانی را میستاید و عشق و احساسات عمیق خود را برای معشوقهاش به تصویر میکشد. شاعر از جفا و وفا نیز سخن به میان میآورد و در نهایت بر ارتباط عمیق و جاودانی عشق تأکید میکند.
هوش مصنوعی: هرچند عشق معشوقان تنها درد و رنج به همراه دارد، اما دل من هر سال به عشق آنها گرفتار است.
هوش مصنوعی: دل من دچار درد و رنج است و عاشقی برای دل درد و بلا به همراه دارد. این درد و بلا را که میبینم، همیشه در وضعیت ناخوشایند قرار دارم.
هوش مصنوعی: من مانند بندهای هستم که قامت و هماهنگیام هر سال مانند زلف اوست، زلف او به خاطر اندوهی که دارد، همیشه دو وضعیت متفاوت به خود میگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی او را با کلاه و لباس مخصوصش دیدم، مطمئن شدم که زیبایی و جاذبهاش همانند ماه و قامتش همانند لباسهای زیباست.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی همیشه یادآور محبوب من است و به همین دلیل، این نسیم را صبا مینامند.
هوش مصنوعی: اگر بهار، سرو، گل و سوسن از چشمان من دور شوند، انگار همه آن زیباییها وقتی که از پیش من نیستند، برای من هم از بین میروند.
هوش مصنوعی: وقتی که زیباییهای او را میبینم، اگر بهار در دلم احساس نشود، برایم جایز است که از زیبایی او لذت ببرم.
هوش مصنوعی: رفتار بیوفای او برای دلم ارزشمندتر است؛ زیرا عشق واقعی گاهی در تحمل رنج و جفا خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چهرهی او مانند لالهای است که سیراب شده و صورتش مانند گلی است. اما چون گل و لاله خودخواه و بیوفا هستند، این زیباییاش ماندگار نیست.
هوش مصنوعی: از من نخواه که همیشه خردمند و درستکار باشم، چون گاهی عشق بر دلم سلطه دارد.
هوش مصنوعی: برای آن زیبایی و آن چهره و آن دیدار، کسی چگونه میتواند خردمند و پرهیزگار باشد؟
هوش مصنوعی: عشق برای من مانند آسایش است و عشق او برایم آرامش روح است. جالب اینجاست که آیا کسی میتواند برای من آرامشی بیاورد که از مشکلات و سختیها بیرونم کند؟
هوش مصنوعی: به دلیل اندوه و غم ناشی از عشق یاقوت او، همیشه چهرهام به رنگ کهربا درآمده است.
هوش مصنوعی: اشک های من و رنگ زرد صورتم نمایانگر عشق من هستند و این نشان میدهد که حقیقت نه تنها بیگواه نمیماند، بلکه به وضوح نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: من دلی دارم و زبانی، تا زمانی که هر دو باقی باشند، به دو چیز میل دارند که این هر دو را علاقه خاصی هست.
هوش مصنوعی: دلارام همیشه وفادار است و همینطور همیشه خدای بزرگ را شایسته ستایش میداند.
هوش مصنوعی: در راس دوران و در مرتبهی برجسته، مجدالدین وجود دارد که برای ملک و حکومت و دین ارزش و اعتبار زیادی دارد.
هوش مصنوعی: زیبایی و شرف خاندان پیامبر، به قدری است که اگر علم را هم با علی مقایسه کنم، شایسته و بجا خواهد بود.
هوش مصنوعی: هیچ چیز در این دنیا به بزرگی و بلندی اراده او نیست و هیچ فکر و اندیشهای نمیتواند همچون او نورانیت و روشنایی ماه را داشته باشد.
هوش مصنوعی: اندکی از بزرگی و بردباری او را در زمین مشاهده کردم، مانند اینکه پایهای از عظمت او را در آسمان میبینم.
هوش مصنوعی: به خاطر بخشش و رحمت او، اشک مانند میغ (ابر) برچهره جاری است و در برابر تلاش و کوشش او، تیغ (زخم) ممدود و آماده است.
هوش مصنوعی: جاه و مقام او به حدی است که در تمامی طول و عرض جهان شناخته شده است؛ این خصوصیت، ویژگی آسمان و روزگار و جوّ است.
هوش مصنوعی: عظمت و نیکی از او سرچشمه میگیرد و این ویژگیهای برجستهاش بینهایت و تمامنشدنی هستند.
هوش مصنوعی: بخشش و generosity او باعث شد که سخن معمولی و بیارزش ارزش پیدا کند. همچنین، بلندی مقام شاعر ناشی از روح بخشندگی اوست.
هوش مصنوعی: از دارایی گرانبهای او میتوان سخن زیبا و شایستهای بر زبان آورد، زیرا هر چیزی که با زیبایی بیان شود، همهچیز را دلنشین و شاداب میکند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، تو اخلاق پیامبر بزرگ اسلام را داری و این شایسته است، زیرا تو از کمالات او بهرهمند هستی.
هوش مصنوعی: تو نیز از نظر دانش و generosity همانند مرتضی شناخته شدهای و این فضیلتها وقتی به مرتضی نسبت داده میشوند، درست و منطقیاند.
هوش مصنوعی: هر هدیهای که در طول صد سال از ابر و دریا داده شود، یکدهم هدیه تو نمیشود و هدیه تو معادل سیصد تا از آنها ارزش دارد.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم زیبایی تو را با ابر مقایسه کنم، ممکن است به نتیجه اشتباهی برسم و اگر بخواهم آن را با دریا بسنجم، باز هم ممکن است به خطا بروم.
هوش مصنوعی: اگر تو بخشنده باشی و روزی زائران را بر ابر و دریا بدهی، پس نام بخشندگی چگونه میتواند در دلت بیمعنا باشد؟
هوش مصنوعی: حکما به خاطر ارزش و گنج طلا، کیمیا میسازند؛ اما تو آنقدر با ارزش و نیکو هستی که هر چیزی نسبت به تو ناچیز به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: هر شعری که نام تو در آن ذکر شده باشد، ارزشش به اندازه هزار گنج است و هر بیت آن، قیمتی دارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش برای خوشبختی تو میتپد، از آسمان، به خاطر نیکیهایش پاداشی دریافت خواهد کرد.
هوش مصنوعی: از چشم بد دور بمان، زیرا که احتیاط در برابر بدیها فایدهای ندارد، هر جا که مقدر شده باشد، آنچه باشد، خواهد بود.
هوش مصنوعی: حال که قضا و تقدیر مرا به خدمت تو فرستاده است، طوری رفتار میکنم که با خواسته و اراده تو هماهنگ باشد.
هوش مصنوعی: من به آن چیزی گرایش دارم و آن را میگویم و به آنچه مینگرم، توجه میکنم، به این شرط که تو در آن، رضایت داشته باشی.
هوش مصنوعی: هیچ کاری در ستایش تو باارزشتر از خدمت به تو نیست و جایی که خدمت به تو بهتر از این ستایش باشد وجود ندارد.
هوش مصنوعی: چنین خوشبختی و خوشحالی را از کجا پیدا کنم و چنین مقام و شخصیتی را از کی میتوانم بیابم؟
هوش مصنوعی: هر کسی که نعمتی دارد، همچون تو بخشنده نیست و کسی که قدرت خاصی دارد، معجزهاش به سادگی نشان داده نمیشود.
هوش مصنوعی: حالا که من در مورد چشمه خورشید مدح و ستایش کردهام، چه جایی برای ستایش ستارهای کوچک وجود دارد؟
هوش مصنوعی: من ذکر تو را به یادگار میگذارم تا بقا و دوام آن، موجب تداوم و پایداری آسمان باشد که در غیر این صورت به فنا خواهد رفت.
هوش مصنوعی: عقل نمیتواند تو را به درستی توصیف کند، به شرطی که تو خوب توصیف شده باشی. معلوم نیست که چه مقدار از عقل ما برای درک تو کافی است.
هوش مصنوعی: اگر نتوانیم تو را ستایش کنیم، بهتر است دعا کنیم. زبان بنده هنگامی مفیدتر است که با دعا همراه باشد.
هوش مصنوعی: در هوای خوب، زمانی که دولت و قدرت تو برقرار است، جوانمردی و بخشندگی تو نیز ادامه خواهد داشت.
هوش مصنوعی: همه چیز به دور هدف و آرزوی تو بچرخد و همیشه تا زمانی که آسمان و خط استوا وجود دارند، این موضوع برقرار باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کمال دوست چه آمد ز دوست بیطمعی
چه قیمت آورد آن چیز کش بها باشد
عطا دهنده ترا بهتر از عطا به یقین
عطا چه باشد چون عین کیمیا باشد
پناه ملک جهان شهریار روی زمین
تویی که حکم تو بر آسمان روا باشد
جواب امر ترا آسمان دهد لبیک
اگر چو کوه سما قابل صدا باشد
سپهر جاده مقصود خود نیابد باز
[...]
هزار خویش که بیگانه از خدا باشد
فدای یک تن ِ بیگانه کآشنا باشد
در آن هجوم که یار تو پادشا باشد
غم گدا که بود، زیر پا کرا باشد؟
منم به سوز و گدازش، به یاد سیم برت
چو مفلسی که هوسناک کیمیا باشد
یگانه با تو چنانم که در جدایی تو
[...]
دلی که با سر زلف تو آشنا باشد
گمان مبر که ز خاک درت جدا باشد
اگر تو همچو جهان خرمی،ولیک جهان
تو خود معاینه دانی که بیوفا باشد
به گوشهٔ نظری کار خستگان فراق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.