پادشاها صبوح دولت تو
متصل با صباح محشر باد
بنده امروز پنج روز گذشت
که برین برهمی زنم فریاد
نه کسی میرسد به فریادم
نه یکی میکند ز حالم یاد
چه دهم شرح لطفهای کچل
آن نکو سیرت فرشته نهاد
سر من از جفای او کل شد
که به موییم از و نگشاد
بستد از بنده راه خود صد بار
یک یک راه راه بنده نداد
کرد بیداد و داد دشنامم
دادای پادشاه عادل داد
بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بدمرساد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود میگوید و به پادشاهی که به نظرش صبوح و دولتمند است، تأکید میکند. او به مدت پنج روز از ظلم و بیاعتنایی دیگران به فریادهایش سخن میگوید و احساس تنهایی و بیکسی خود را بیان میکند. شاعر اشاره میکند که با وجود بدرفتاری و دشنامهایی که از پادشاه دریافت کرده، امیدوار است که بخت نیک وی به او کمک کند و از چشم بد دور باشد. در نهایت، به بیان لطفهای پادشاهی که فرشتهنهاد است، میپردازد و از مشکلاتی که با او دارد، رنج میبرد.
هوش مصنوعی: ای پادشاه! نوشیدن می تو را به خوشی و خوشبختی در روز قیامت پیوند بزند.
هوش مصنوعی: امروز پنج روز است که من در این وضعیت سردرگم فریاد میزنم و نمیدانم چه باید بکنم.
هوش مصنوعی: نه کسی به داد من میرسد و نه هیچکس به یاد من است و حالتم را به خاطر میآورد.
هوش مصنوعی: چه بگویم از محبتها و زیباییهای آن فرد خوبسیرت که مانند فرشتههاست و در عین حال، کچل است؟
هوش مصنوعی: سر من از آسیبرسانی او به تنگ آمده است، زیرا او حتی یک مو را هم از من باز نکرده است.
هوش مصنوعی: به او صد بار گفتم که راه خود را از من جدا کند، اما هر بار نتوانستم راهی برای خودم پیدا کنم.
هوش مصنوعی: بیدادگری کرد و به من ناسزا گفت، ولی من نزد پادشاه عادل از او شکایت کردم.
هوش مصنوعی: خوشبختی و شانس خوبت به اوج آرزوهایت خواهد رسید و هیچ چیز بدی به تو آسیب نخواهد زد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بد مرساد
همین شعر » بیت ۸
بخت نیکت به منتهای امید
برساناد و چشم بدمرساد
شاد زی با سیاهچشمان، شاد
که جهان نیست جز فسانه و باد
ز آمده شادمان بباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد
من و آن جعدموی غالیهبوی
[...]
هر که بود از یمین دولت شاد
دل بمهر جمال ملت داد
هر که او حق نعمتش بشناخت
میر مارا نوید خدمت داد
طاعت آن ملک بجا آورد
[...]
پادشاهی برفت پاک سرشت
پادشاهی نشست حورنژاد
از برفته همه جهان غمگین
وز نشسته همه جهان دلشاد
گر چراغی ز پیشِ ما برداشت
[...]
آن شنیدی که حیدر کرار
کافران کشت و قلعه ها بگشاد
تا نداد او دو قرص نان جوین
هفده آیت خداش نفرستاد
روزگاریست سخت بی فریاد
کس گرفتار روزگار مباد
شیر بینم شده متابع رنگ
باز بینم شده مسخر خاد
نه به جز سوسن ایچ آزادست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.