دل نصیب از گل رخسار تو، خاری دارد
خاطر از رهگذرت، بهره غباری دارد
دیده در خلوت وصل تو ندارد، راهی
کار، کار دل تنگ است، که باری دارد
غم ایام خورم، یا غم خود، یا غم دوست؟
غم من نیست از آن غم که شماری دارد
دوش صد بار به تیغ مژهام زد چشمت
که به هر گوشه چو من کشته، هزاری دارد
گله کردم، دهنت گفت: مگو هیچ که او
مست بود، امشب و امروز خماری دارد
عالمی غرقه دریای هوا و هوسند
هر کسی خاطر یاری و دیاری دارد
زین میان، خاطر آسوده کسی راست که او
دامن دوست، گرفتست و کناری دارد
بحر، میجوشد و جز باد ندارد در کف
صدف آورده به کف، در و قراری دارد
پای باد از پی آن، هر نفسی میبوسم
که به خاک سر کوی تو، گذاری دارد
نیست در کوی تو کاری، دگران را لیکن
با سر کوی تو سلمان، سروکاری دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوقش است. شاعر در وصف دلنگرانیش از دوری و درد فراق صحبت میکند و به غمهایی که تجربه کرده اشاره میکند. او به زیبایی چشمان معشوقش و تأثیری که بر او میگذارد میپردازد و احساس میکند که در میان انبوهی از عشقها و آرزوها، فقط کسی میتواند آسودگی خاطر یابد که در کنار محبوبش باشد. شاعر همچنین به تمایز بین عشق واقعی و هوس میپردازد و نشان میدهد که عشق حقیقی عمیقتر و پایدارتر از دیگر تمایلات است. در نهایت، او با ابراز عشق و ارادت به معشوقش، نشان میدهد که همه چیز را فدای لحظهای در کنار او خواهد کرد.
هوش مصنوعی: دل به زیبایی صورت تو دلخوش است، اما یاد تو برایم بیقراری و دردسته. نگاهت باعث میشود که احساس تنهایی کنم و خاطرم از حضورت غمگین است.
هوش مصنوعی: چشمی که در تنهایی وصالت به سر میبرد، نمیتواند راهی بیابد. کار دل خسته و دلتنگ، بار سنگینی به دوش دارد.
هوش مصنوعی: در دل خود غم روزگار را میپرورم، آیا غم خودم را احساس کنم یا غم دوستی دیگر؟ غم من آنقدر عمیق و بینهایت است که قابل شمارش نیست.
هوش مصنوعی: دیشب بارها چشمانت با نرمی و زیبایی خودم را مجروح کرد، به گونهای که هر جا نگاه میکنم، مثل من افراد زیادی از زیبایی تو آسیب دیدهاند.
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که وقتی من شکایت کردم، تو به من گفتی که در این لحظه صحبت نکن چرا که او در حال مستی است و حالا احساس خستگی و بیحالی دارد.
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم در دنیای آرزوها و خواستههای شخصی غرق شدهاند و هر کسی به دنبال محبت و سرپناهی برای خود میگردد.
هوش مصنوعی: در میان همه، کسی که آرامش خاطر دارد، دامن دوست را در دست گرفته و در کنار او قرار دارد.
هوش مصنوعی: دریا به شدت در تلاطم است و هیچ چیز جز باد در دستانش نیست. صدفی که در دستانش دارد، حاکی از آرامش و تعادل خاصی است.
هوش مصنوعی: هر نفسی که میکشم را چون بوسهای بر پای باد میزنم، چرا که این نفسها به خاک سرکوچه تو میرسند و عبور میکنند.
هوش مصنوعی: در محل شما هیچ کار و فعالیتی انجام نمیشود، اما دیگران با سر کوی شما، سلمان، ارتباط و سر و کاری دارند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سالها شد که دلم مهر نگاری دارد
نه به شب خواب و نه در روز قراری دارد
تنم از درد غباری شد و عیبم نکند
هر که بر دامن ازین گرد غباری دارد
هرکه مشغول توگشت از دو جهان باز آمد
[...]
هر که چون زانوی خود آینه داری دارد
روز و شب پیش نظر باغ و بهاری دارد
می کند جام علاجش به پف کاسه گری
هر سری کز خرد خام غباری دارد
چه شتاب است که در دیده من دارد اشک
[...]
ای خوش آن دیده، که از اشک نگاری دارد
خوش تر آن دیده، که با روی تو کاری دارد
هر نفس می شود آشفته ز بیداد نسیم،
دل، که در چنبر زلف تو قراری دارد
روی و موی تو بود روز و شب مشتاقان
[...]
ای خوش آن کس که چو تو طرفه نگاری دارد
با سر زلف درازت، سر و کاری دارد
حاجت شمع و چراغش، نبود در شب تار
هر که در خانه چو تو ماه عذاری دارد
ترک چشم تو گرفت است به کف، تیر و کمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.