گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سلیم تهرانی

ای شکنج آستینت موج دریابار جود

ای سپهر پیر را ذات تو فرزند خلف

کاروانی کز دیار همتت گردد روان

نقش پای ناقه اش گوهر دهد همچون صدف

روی بر خاک درت سوده ست بهر کسب نور

بی سبب نبود به روی ماه، آثار کلف

جانب خارا دود بر کینه خواهی همچو آب

بشنود گر شیشه از حفظ تو بانگ لاتخف

گرچه همت می کند منعم، ولی در پیش تو

عرض حال خویش می گویم، تکلف برطرف

سیلی امواج این دریا مرا بی تاب کرد

تا به کی دندان فشارم بر دل خود چون صدف

شد لباسم بس که رهن باده در میخانه ها

چون نهال تاک نبود سترپوشم غیر کف

بر سر دستار من هرگه نسیمی بگذرد

همچو گل افتد ازو هر پاره ای بر یک طرف

کهنه کفشم را که شد سوراخ در سرپنجه اش

کرده سر بیرون ازو انگشت پایم چون کشف

چون جلاجل، زردگوشانم به دور دایره

ایستاه، می زنند از روی طعنه کف به کف

کاین چه اوقات است، بر حال تو رحم است ای سلیم

کس مبادا همچو من تیر ملامت را هدف

همگنان را ماتمم باشد عروسی، تا به کی

شیون من باعث عیش کسان باشد چو دف

نه فلک در موج خیز از آب گوهرهای من

خشک لب از تشنگی من همچو دریای نجف

ای سحاب وادی لب تشنگان، بر آتشم

قطره ای افشان، مگر کم گرددم این تاب و تف

دست پرورد وفایم، بی حقیقت نیستم

گر کسی نیکی کند با من، نمی گردد تلف

در تلافی گوهر شهوار می گیرد ز من

قطره ی آبی دهد گر روزگارم چون صدف

 
 
 
وطواط

ای ز اخلاف تو تازه گشته آثار سلف

مملکت را چون تو نآمد از سلف هرگز خلف

زان خلف ماندی ز شاهان سلف ایام را

کز تو در فردوس آسودست ارواح سلف

پایگاه شرع را از احترام تو علو

[...]

سوزنی سمرقندی

آن خداوندی که فردوس است ازو شهر نسف

اهل حضرت راست از اقبال او جاه و شرف

بر خلایق ناید از وی جز مراعات و لطف

مردمی از خلق او زاید چو لؤلؤ از صدف

نیست جز وی در صف آزادگی دارای صف

[...]

ادیب صابر

آن خداوندی که عالی شد بدو نام شرف

از طرایف مدح او توزد همی نام طرف

تا نیابی بر او ضایع بود رنج طمع

تانگویی نام او مشکل بود نام شرف

خدمت درگاه او توقیع انعام نعیم

[...]

ابن یمین

گر شود در عشق جانان جان شیرینم تلف

هر زمان افزون بود دل را بمهر او شعف

چشم من گر رسته دندانش را بیند بخواب

از خیال روی او گوهر شود همچون صدف

همچو چنگ از پیش بر نارم سر اندر بندگیش

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ابن یمین
جامی

نقد عمر زاهدان در توبه از می شد تلف

قل لهم ان ینتهوا یغفر لهم ما قد سلف

جرعه ای کز ساغر اهل صفا ریزد به خاک

خاک آن بر خون ارباب ریا دارد شرف

نکته عرفان مجو از خاطر آلودگان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از جامی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه