گنجور

 
سلیم تهرانی

از برای رونق وحدت به کثرت جای ماست

عالم صورت به معنی جامهٔ دیبای ماست

از حریم قرب، عمری شد که دور افتاده‌ایم

هر کجا در بزم او خالی ست، آنجا جای ماست

در تلاش مدعا، گر برنخیزد دور نیست

خواب همچون دست مخمل باف، کار پای ماست

این که می خندند [و] می گویند مستان در چمن

جای می خالی ست، مطلب ساغر و مینای ماست

از گرانباری حسرت بس که سنگین می رود

در ره او کوه پنداری به پشت پای ماست

عشق را بی چشم گریان، رتبه ای نبود سلیم

آب چون گوهر فروشان رونق کالای ماست