گنجور

 
شاه نعمت‌الله ولی

ساقی سرمست رندان میر بی همتای ماست

گوشهٔ میخانهٔ او جنت المأوای ماست

ما درین دریای بی پایان خوشی افتاده ایم

آبروی عالمی ای یار از دریای ماست

چشم ما روشن به نور روی او باشد مدام

این چنین نور خوشی در دیدهٔ بینای ماست

در خرابات مغان مستیم و با رندان حریف

ذوق اگرداری بیا آنجا که آنجا جای ماست

گفتهٔ ما مرده ای گر بشنود زنده شود

گوئیا آب حیات از نطق جان افزای ماست

گفتم از بالای تو جانا بلائی می کشم

گفت خوش باشد بلای تو که از بالای ماست

در سر ما عشق زلفش دیگ سودا می پزد

مایهٔ سودای خلقی سرخوش از سودای ماست

اسم اعظم در همه عالم ظهور نور او است

جامع ذات و صفاتش این دل دانای ماست

از دل و جان بنده ای از بندگان حضرتیم

نعمت الله در دو عالم سید یکتای ماست

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۷۳ به خوانش سید جابر موسوی صالحی
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
سلیم تهرانی

از برای رونق وحدت به کثرت جای ماست

عالم صورت به معنی جامهٔ دیبای ماست

از حریم قرب، عمری شد که دور افتاده‌ایم

هر کجا در بزم او خالی ست، آنجا جای ماست

در تلاش مدعا، گر برنخیزد دور نیست

[...]

واعظ قزوینی

خانه بردوشیم ما، کنج وطن کی جای ماست؟

رزق ما سرگشتگان چون گردباد از پای ماست

باغ زندانست، تا چون غنچه در بند خودیم

هر کجا بیرون رویم از خویشتن، صحرای ماست

رنگ خجلت بر رخ ما ز انفعال سائلان

[...]

جویای تبریزی

بسکه رنگین جلوه از لخت دل شیدای ماست

آه ما طاووس هند تیره بختیهای ماست

بر فراز عرش جوش بی نیازی می زنیم

آسمان درد ته مینای استغنای ماست

اول دیوانگی فکر شهنشاهی بود

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه