گنجور

 
سلیم تهرانی

چیست دانی داغ دل، جام شراب زندگی

عشق عالم‌سوز، تیغ آفتاب زندگی

خضر از سرچشمهٔ خم بی‌خبر افتاده است

جوهر می آتش مرگ است و آب زندگی

در قیامت از متاع دین و ایمانم مپرس

شد به تاراج فنا در انقلاب زندگی

عاشقان را راحتی گر هست، بعد از کشتن است

چند چون سیماب باشم در عذاب زندگی

خضر پندارد مرا از فیض عشق او ملک

کز کفن می‌آیدم بوی گلاب زندگی

عالم دیگر ترا خواهد به چشم آمد سلیم

می‌شوی بیدار اگر روزی ز خواب زندگی

 
 
 
صائب تبریزی

جلوه برقی است نور آفتاب زندگی

گردش چشمی است دوران حباب زندگی

از وجود ما گل آلودست این آب زلال

ورنه دردی نیست در جام شراب زندگی

جلوه صبح نشاطش خنده واری بیش نیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قصاب کاشانی

در زمان ما نمی‌بارد سحاب زندگی

خشک گردیده‌ست در سرچشمه آب زندگی

از جفای بی‌حد ایام و گردش‌های دهر

گشته کوته رشته عمرم ز تاب زندگی

نیست آسایش به بزم دهر، در مینای تن

[...]

مشتاق اصفهانی

آمدی وصلت به جامم ریخت آب زندگی

رفتی و در ساغرم خون شد شراب زندگی

خالی از معنی بود این دفتر از هم گو بپاش

همچو اوراق خزان ما را کتاب زندگی

بود عافل از شهادت خضر در ظلمت شتافت

[...]

سحاب اصفهانی

جاودان داریم در ساغر شراب زندگی

من ز صهبای محبت خضر از آب زندگی

زندگی دارد شتاب و ساقی دوران درنگ

بادرنگ او نمی سازد شتاب زندگی

زاختر بد روزی آن ماه جهانتاب از درم

[...]

فرخی یزدی

ریز بر خاک فنا ای خضر آب زندگی

من ندارم چون تو این اندازه تاب زندگی

دفتر عمر مرا ای مرگ سرتاپا بشوی

پاک کن با دست خود ما را حساب زندگی

خواب من خواب پریشان خورد من خون جگر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه