چندروزه زندگی بر ما گرانی میکند
خضر دایم در جهان چون زندگانی میکند؟
چند بتوان با تپانچه روی خود را سرخ داشت
چهره را گلگون شراب ارغوانی میکند
میفروش از دست نگذارد نشاط خویش را
چون شراب کهنه پیر است و جوانی میکند
آنکه دارد ذوقی از عیش جهان، همچون غبار
رقص بر صوت درای کاروانی میکند
گل دهان خویش سازد غنچه از شوق صفیر
در گلستانی که بلبل باغبانی میکند
نسبت دشمن مبین با خود، که در کاشانه سیل
گر ز آب چشم خود باشد، زیانی میکند
نیست رسوای جهان کس همچو ما، زاهد سلیم
بادهنوشی میکند، اما نهانی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بررسی تضادهای زندگی میپردازد. او به چالشهای زندگی که بر ما فشار میآورد اشاره میکند و خاطرنشان میسازد که مانند خضر، زندگی بهطور مداوم ادامه دارد. شاعران با تظاهرات ظاهری و نوشیدن شراب سعی در جلوگیری از غم و ناامیدی دارند. همچنین آنها به شادی و نشاط میپردازند، حتی اگر درونشان غم باشد. شاعر به این نکته اشاره میکند که نباید به دشمنان خود نسبت ناجوانمردانه بدهیم و در نهایت، بر این باور است که هیچکس در دنیا مانند زاهدی که خود را در خفا به بادهنوشی مشغول میکند، رسوا نمیشود.
هوش مصنوعی: زندگی به ما سختی و فشار میآورد، در حالی که خضر، که نماد زندگی پایدار است، همیشه در جریان جهان قرار دارد.
هوش مصنوعی: هرچند میتوان با تپانچه ظاهر را حفظ کرد و بر روی خود سرخ ماند، اما حقیقتاً هرگز نمیتوان چهره را مانند شراب ارغوانی به زیبایی تغییر داد.
هوش مصنوعی: فروشندهی می اجازه نمیدهد که شادیاش را از دست بدهد، چرا که مانند شراب کهنه، که با گذشت زمان بهتر میشود، او نیز جوانی و نشاط را تجربه میکند.
هوش مصنوعی: کسی که از لذتهای زندگی برخوردار است، مانند غباری است که هنگام رقصیدن بر آهنگ یک کاروان به هوا میرود.
هوش مصنوعی: گل با شوق و شادمانی به زیباییهای خود میبالد و غنچهها نیز با اشتیاق شکوفا میشوند، در فضایی که بلبل با محبت و مراقبت از آنها نگهداری میکند.
هوش مصنوعی: با خودت دشمنی نداشته باش، زیرا اگر اشکهایت به سرازیر شدن بیفتند، ممکن است از آن آسیب ببینی.
هوش مصنوعی: در این جهان هیچکس به اندازه ما رسوا نیست. زاهد نیکنهاد هم گاهی شراب مینوشد، اما این کار را دور از چشم دیگران انجام میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با سر زلفش دلم، پیوند جانی میکند
با خیالش خاطرم، عیشی نهانی میکند
در هر آن مجلس که دارد چشم مستش قصد جان
جان اگر خوش بر نمیآید، گرانی میکند
زندهای کو مردهای را دید زیبا صورتی است
[...]
لعل تو چون کشف اسرار نهانی میکند
جزع من بر روی من گوهر فشانی میکند
با سر زلف تو شانه میدرآرد سربهسر
با لب لعل تو ساغر کامرانی میکند
چشم ترکت را که صد آشفته در هر گوشه است
[...]
تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی میکند
خون ما افسردگان رقص روانی میکند
از تپیدن نیست فارغ، دل درون سینهام
این شرر در سنگ مشق جانفشانی میکند
ذوق عریانی مرا از خاک تا برداشته است
[...]
با لبت عمر ابد عیش نهانی میکند
خوبرویی با جمالت کامرانی میکند
حسن چون آتش فروزد، برق بر دل میزند
عشق چون سودا کند سودای جانی میکند
حیرتی دارم که جان جزویست از اجزای عشق
[...]
سیدا از مدح شه دل شادمانی می کند
روز و شب با عیش و عشرت زندگانی می کند
با می و ساقی و مطرب کامرانی می کند
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می کند
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.