تا خدنگ غمزه بال و پرفشانی میکند
خون ما افسردگان رقص روانی میکند
از تپیدن نیست فارغ، دل درون سینهام
این شرر در سنگ مشق جانفشانی میکند
ذوق عریانی مرا از خاک تا برداشته است
بر تنم پیراهن یوسف گرانی میکند
گر به ظاهر لیلی از احوال مجنون غافل است
در لباس چشم آهو دیدهبانی میکند
ابر نیسان میکشد سر در گریبان صدف
کلک صائب هرکجا گوهرفشانی میکند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به تصویر کشیدن احساسات عمیق عاشقانه و دردناک میپردازد. شاعر با استفاده از استعارهها و تصاویری زیبا از عشق و حسرت صحبت میکند. او از تپش قلبش و شور و شوقی که در درون خود احساس میکند، میگوید و آن را به رقص روانی تشبیه میکند. همچنین، احساس شعر و ذوق خود را به وجود آمده از عشق توصیف میکند که او را از خاک به آسمانها میبرد. به علاوه، او اشاره میکند که لیلی (عشق) از حال مجنون (عاشق) غافل است و در نمای ظاهری خود زندگی میکند. در نهایت، تصاویر مربوط به طبیعت نیز به زیبایی و لوکس بودن عشق اشاره دارند.
هوش مصنوعی: زن زیبایی با نگاه خیره کنندهاش، قلبهای ما را به بیتابی و جنب و جوش میآورد، به طوری که غم و اندوه در دل ما به رقص در میآید.
هوش مصنوعی: دل من همچنان میتپد و از زندگی جدا نیست. درون سینهام این آتش عشق به شدت شعلهور است و به مانند یک سنگی که در آن مشق میشود، جانفشانی میکند.
هوش مصنوعی: شوق و علاقهام به زندگی و جمال زیبایی، مرا از دنیای مادی خود جدا کرده است؛ به طوری که مانند پیراهن یوسف، این حس پرارزش و گرانبها بر تنم احساس سنگینی میکند.
هوش مصنوعی: اگرچه لیلی به ظاهر از حالات مجنون بیخبر است، اما در حقیقت در چشمان زیبای خود مراقب اوست.
هوش مصنوعی: ابر نیسان به آرامی در داخل صدف، گوهری را که کلک صائب میسازد، پنهان کرده و هر جا که این گوهر میدرخشد، زیبایی و جاذبهای خاص دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
با سر زلفش دلم، پیوند جانی میکند
با خیالش خاطرم، عیشی نهانی میکند
در هر آن مجلس که دارد چشم مستش قصد جان
جان اگر خوش بر نمیآید، گرانی میکند
زندهای کو مردهای را دید زیبا صورتی است
[...]
لعل تو چون کشف اسرار نهانی میکند
جزع من بر روی من گوهر فشانی میکند
با سر زلف تو شانه میدرآرد سربهسر
با لب لعل تو ساغر کامرانی میکند
چشم ترکت را که صد آشفته در هر گوشه است
[...]
با لبت عمر ابد عیش نهانی میکند
خوبرویی با جمالت کامرانی میکند
حسن چون آتش فروزد، برق بر دل میزند
عشق چون سودا کند سودای جانی میکند
حیرتی دارم که جان جزویست از اجزای عشق
[...]
چندروزه زندگی بر ما گرانی میکند
خضر دایم در جهان چون زندگانی میکند؟
چند بتوان با تپانچه روی خود را سرخ داشت
چهره را گلگون شراب ارغوانی میکند
میفروش از دست نگذارد نشاط خویش را
[...]
سیدا از مدح شه دل شادمانی می کند
روز و شب با عیش و عشرت زندگانی می کند
با می و ساقی و مطرب کامرانی می کند
خسروا پیرانه سر حافظ جوانی می کند
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.