دل پی لالهرخان همچو صبا میگردد
هیچ کس نیست بپرسد که کجا میگردد
جوهر آینه چون قبلهنما مضطرب است
هوس او نه همین در دل ما میگردد
خاک ما داده به باد ستم و میگوید
چه غبار است که بر روی هوا میگردد
نیست آزادیام امید که صیاد مرا
مرغ بسمل چو شد، از دست رها میگردد
همچو عنقا ز بس آوارهٔ عالم شدهایم
آسمان، گرد جهان از پی ما میگردد
آبروی تو چه کار آیدش ای دل، که فلک
آسیاییست که از باد فنا میگردد
چون نویسم سخن از روزی خود، دست مرا
آستین تنگتر از بند قبا میگردد
دلم از ذوق ثبات قدم خود در عشق
همچو پرگار به گرد سر ما میگردد
پی آوازهٔ هرکس چه دوی گرد جهان؟
همچو اعمی که به دنبال صدا میگردد
بد و نیک آنچه برای دگران میخواهی
همه چون تیر هوایی به تو وامیگردد
همچو شمع آتش سودای تو در سر داریم
گل چو پروانه به گرد سر ما میگردد
لذتی دیده سکندر مگر از عمر، سلیم؟
کاین همه در طلب آب بقا میگردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
عقده چون وقت رسد عقدهگشا میگردد
غنچه ممنون عبث از باد صبا میگردد
زنگ روشنگر آیینه ما میگردد
در پریخانه ما جغد هما میگردد
درد صاف از دل خوشمشرب ما میگردد
[...]
دل چو از پای فتد دست دعا می گردد
راهرو پیر شود راهنما می گردد
راستی را نبود هیچ زوالی به جهان
سرو اگر خشک شود باز عصا می گردد
آشنایی به جوانان نتوان کرد به زور
[...]
دل دیوانه ز زلفت چو رها میگردد
هست مرغی که ز کاشانه جدا میگردد
تا که مهر رخ تو شمع درونست مرا
مه چو پروانه به گرد سرما میگردد
لیک آن را که بود مهر تو با جان پیوند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.