ز بالین همنشینم هر نفس غمناک برخیزد
نشیند غنچه و چون گل گریبان چاک برخیزد
پریشانی به خاک هرکس از روز ازل آمیخت
به محشر هم پریشان چون غبار از خاک برخیزد
به داغ رشک آن افتاده، همچون لاله می سوزم
که نتواند ز مستی در چمن چون تاک برخیزد
می از آلایش هستی کشد دامان عارف را
چو کاغذ تر شود، از روی معجون پاک برخیزد
فلک صد دور می باید که در ایران زمین گردد
که همچون من غبار دیگری زان خاک برخیزد
سلیم ایام از پست و بلند خود نمیگردد
نشستم من به خاک راه تا افلاک برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر از بزم می خوی کرده آن بی باک برخیزد
بهر جا رو نهد لب تشنه ای از خاک برخیزد
خوشا افتاده ای کز خاک ره چالاک برخیزد
کند در خاک دشمن را و خود از خاک برخیزد
گناه ما غبار خاطر رحمت نمی گردد
فروغ مهر از دریای پرخون پاک برخیزد
مباد از نشأه می سرخ رویی می پرستی را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.