ز مرگم گر غبار غم که در دل بود، برخیزد
چو شمع کشته از لوح مزارم دود برخیزد
ز شوق او پس از مردن به خاک آرام می گیرم
که رهرو چون ز رنج ره دمی آسود، برخیزد
به گلخن با همه دیوانگی، آیم به تمکینی
که خاکستر به تعظیمم ز جا چون دود برخیزد
رسد چون چشم زخمی از جهان، غمگین نباید شد
ز افتادن چه غم، گر کس تواند زود برخیزد
اگر از شعلهٔ جوعش تمام شهر درگیرد
ز یک خانه عجب کز بیم صوفی دود برخیزد
سلیم افتاده کار من به مغروری که در محفل
ز خواب ناز با آواز چنگ و عود برخیزد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز دل پیش از فراقت آه دردآلود برخیزد
به هرجا برفروزد آتش آنجا دود برخیزد
طبیبم بر سر بالین نمیآید وگر آید
چو گل کآید پس از سالی نشیند زود برخیزد
ز بس آفاق را پر کردم از آوازه شیون
[...]
مرا آه آتشین زان خط مشک آلود بر خیزد
زهی...گی کآتش همی از دود بر خیزد
جز اشک من از آن رخ و آه مردم ز اشک من کشنید
ز آذر بر دمد دریا ز دریا دود برخیزد
جز آن...خط کافزود کم کرد از تو نشنیدم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.