گنجور

 
سلیم تهرانی

با مدعی گذشته ام بر کنار بحث

در کوی عشق شعله ندارد به خار بحث

از بهر حل مسئله ی دین اگر بود

با اهل این زمانه مکن زینهار بحث

مستند اهل مدرسه، زان بحث می کنند

ورنه چرا کند به کسی هوشیار بحث

در گلشنی که حاصلش از برق و شعله است

بیهوده می کنند خزان و بهار بحث

مستان کنند در سرمستی به هر نزاع

من می کنم همیشه به وقت خمار بحث

میخانه نیست مدرسه، این گفتگو بس است

زاهد بگیر جام می و واگذار بحث

ما صلح کل سلیم به هر فرقه کرده ایم

با کس کند کسی چه درین روزگار بحث؟