ز دیده اشک چکد روز وصل یار عبث
که آب جوی رود موسم بهار عبث
کنون که فصل خوشی های روزگار آمد
پیاله گیر و مکن فکر روزگار عبث
دهن چو غنچه ز خمیازه ات به گوش رسید
شراب هست، چرا می کشی خمار عبث
به از پیاله کشیدن چه کار خواهی کرد
تمام کار جهان است در بهار عبث
خوش آنکه مست رود سوی باغ چون بلبل
نمی توان به چمن رفت هوشیار عبث
درین چمن که گلی بر مراد کس نشکفت
چه لازم است کشیدن جفای خار عبث
قرار گیر به یک جا چو نقش پا، تا چند
توان دوید سراسیمه چون غبار عبث
درین محیط که هر قطره ای ست گردابی
چه موج بسته میان از پی کنار عبث؟
کسی گرفت نگیرد حدیث مستان را
جهان کشید چه منصور را به دار عبث؟
هوس به راه تمنا ز عینک پیری
چهار چشم ترا داده هر چهار عبث
جفا مکن که ترا از کسی جفا نرسد
گمان مبر که کسی را گزیده مار عبث
شنیده ای که به منصور راز عشق چه کرد
خموش باش و مزن حرف زینهار عبث
گذاشت رشته ی کار جهان ز کف مجنون
ترا که گفت که آن را نگاه دار عبث
پیاله می کشد آن بی وفا به غیر، سلیم
تو می کشی به سر راه انتظار عبث
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر در مورد نابسامانی و بیفایده بودن جستجوی خوشی و شادی در زندگی است. شاعر به یاد «روز وصل یار» و اشکهایی که در این روز میریزد، اشاره میکند و به بیفایده بودن مقاومت در برابر سرنوشت و تعلقات دنیوی میپردازد. او به لذتهای زودگذر بهار و مستی عشق اشاره کرده و میگوید که در این دنیا هیچ چیز به طور دائمی خوشایند نیست. در نهایت، شاعر تأکید میکند که گاهی اوقات بهتر است خاموش باشیم و از جفا و رنجشهایی که ممکن است به ما برسد، دوری کنیم. شعر حاوی پیامهایی درباره عدم وابستگی به دنیا و بیاساس بودن برخی از تلاشها برای جلب خوشی و سرخوشی است.
هوش مصنوعی: در روز ملاقات با یار، اشک از چشم میریزد و این گریه بیفایده است، زیرا مانند آب رود در بهار است که وانمود به حیات و نشاط میکند، اما در واقع چیزی از آن نمیماند.
هوش مصنوعی: حال که فصل خوشی و شادی فرا رسیده، پیاله را بردار و به فکر روزهای بیهوده نباش.
هوش مصنوعی: زمانی که دهن همچون غنچهای از خواب بیدار میشود و صدای خمیازهات به گوش میرسد، بدان که شراب مهیاست، پس چرا به طور بیهوده خود را در حالتی از خماری نگهمیداری؟
هوش مصنوعی: بهتر است به جای نوشیدن از پیاله، به کارهای مهم و واقعی زندگی بپردازی، چرا که در بهار، تمام تلاشها و کارهای دنیا بیفایده به نظر میآید.
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که بیخیال و شاداب، به سمت باغ میرود. چون مانند بلبل، نمیتوان با احتیاط و آگاهانه به چمن قدم گذاشت، این کار بیفایده است.
هوش مصنوعی: در این باغی که هیچ گلی به دلخواه کسی نمیروید، چه نیازی دارد که از خارهای بیهوده رنج بکشیم؟
هوش مصنوعی: در یک مکان ثابت بمان و آرامش را تجربه کن، زیرا نمیتوان بیهدف و بهسرعت مانند گرد و غبار، برای مدت طولانی به این کار ادامه داد.
هوش مصنوعی: در این فضا که هر قطرهای مثل گردابی است، چه تلاطمی بر اثر کنار رفتن بیفایدهی آن ایجاد شده است؟
هوش مصنوعی: هیچکس نیازی به شنیدن داستانهای مستها ندارد، چرا که دنیا فقط برای دار زدن منصور به این زعم کشیده شده است.
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر این است که آرزوها و خواستهها تحت تأثیر سن و سال قرار میگیرند، و از دیدگاه تجربه و پیری، ممکن است به نظر بیاید که تلاش برای رسیدن به آن آرزوها بیفایده و بینتیجه است. به عبارت دیگر، پیام آن حسرت و ناپایداری آرزوها در پیری است.
هوش مصنوعی: رنجش نکن که از کسی به تو آسیبی نمیرسد، فکر نکن که کسی از نیش مار در امان است.
هوش مصنوعی: شنیدهای که منصور چه بر سر راز عشق آورد. سکوت کن و بیهوده صحبت نکن.
هوش مصنوعی: مجنون به تو اشاره کرده که کار و زندگیات را از دست دادهای و به تو سفارش کرده که آن را حفظ کن، اما این کوشش بیهوده است.
هوش مصنوعی: آن بیوفا پیالهای دیگر را برای دیگری مینوشد، اما تو، سلیم، همچنان بیهوده و بینتیجه انتظار میکشی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گذشت عمر تو امسال همچو پار عبث
چرا چنین گذرانند روزگار عبث
بسی نماند زعمر و بسی نماند زکار
هزار حیف که بگذشت وقت کار عبث
گمان مبر که ترا آفرید حق باطل
[...]
خطا نکرده بود روزم از تو تار عبث
مراست شکوه خود از جور روزگار عبث
نداد وعده و من در رهش ز غایت شوق
تمام عمر نشستم در انتظار عبث
سوی تو صید خود آید اگر تو صیادی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.