با مدعی گذشته ام بر کنار بحث
در کوی عشق شعله ندارد به خار بحث
از بهر حل مسئله ی دین اگر بود
با اهل این زمانه مکن زینهار بحث
مستند اهل مدرسه، زان بحث می کنند
ورنه چرا کند به کسی هوشیار بحث
در گلشنی که حاصلش از برق و شعله است
بیهوده می کنند خزان و بهار بحث
مستان کنند در سرمستی به هر نزاع
من می کنم همیشه به وقت خمار بحث
میخانه نیست مدرسه، این گفتگو بس است
زاهد بگیر جام می و واگذار بحث
ما صلح کل سلیم به هر فرقه کرده ایم
با کس کند کسی چه درین روزگار بحث؟