در قفس رفته چو قمری چمن از یاد مرا
بهتر از سرو بود سایهٔ صیاد مرا
همنشین، ضعف من افزون شود از سیر چمن
باخبر باش که ناگه نبرد باد مرا!
به عیادت نرود بر سر بیمار، اجل
دوستی نیست اگر یار کند یاد مرا
سرنوشتم چه به کار است چو میدانم کار
نیستم طفل که سرخط دهد استاد مرا
نیست افسوس چراغی که نماید روشن
که درین خانهٔ تاریک چه افتاد مرا
دم آبی که جهان قسمت من کرد سلیم
گه به بنگاله برد، گاه به بغداد مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نوری از روزن اقبال درافتاد مرا
که از و خانۀ دل شد طرب آباد مرا
ظلمت آباد دلم گشت چنان نورانی
کآفتاب فلکی خود بشد از یاد مرا
وین همه پرتوی از خاطره مخدوم منست
[...]
تا بر آنقامت و بالا نظر افتاد مرا
بس ملولست دل از سرو و زشمشاد مرا
در هوای لب شیرین تو ایخسرو حسن
شد بتلخی ز بدن روح چو فرهاد مرا
تا رقم بربقم از نیل صبوحی زده ئی
[...]
دست گیرید درین واقعه کافتاد مرا
که نماندست کنون طاقت بیداد مرا
راز من جمله فرو خواند بر دشمن و دوست
اشک ازین واسطه از چشم بیفتاد مرا
هرگز از روز جوانی نشدم یکدم شاد
[...]
روز اوّل که به چشمت نظر افتاد مرا
وای از چشم تو زان باده که در داد مرا
چشم مست تو چو بنیاد خرابی بنهاد
دست جور تو برافکند ز بنیاد مرا
به وفا با غم سودای تو تا بستم عهد
[...]
چون گشاید ز چمن خاطر ناشاد مرا؟
هست گلبن به نظر، خانه صیاد مرا
تا شد از علم نظر شمع سوادم روشن
جنبش هر مژه شد سیلی استاد مرا
بارها از سخن خویش به چاه افتادم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.