گنجور

 
سلیم تهرانی

پایه ی نعش مرا یار من از جا برداشت

آخر از خاک مرا آن گل رعنا برداشت

در رهش هیچ کس از خاک مرا برنگرفت

نقش پا را نتواند کسی از جا برداشت

بگذر از هستی و خود را به مقامی برسان

تا درین ره ننهی سر، نتوان پا برداشت

کوه و صحرا همه گلزار شد از گریه ی من

مژه ام منت ابر از سر دنیا برداشت

ساقی از بزم برون رفت و دلم با خود برد

از پی باده مگر رفت که مینا برداشت؟

رفت آن سرو روان چون سوی گلزار سلیم

بلبل از دامن گل دست تمنا برداشت

 
 
 
نظیری نیشابوری

عشق تو بند علایق ز ره ما برداشت

هرکه مجنون تو شد سلسله از پا برداشت

جنس ارزنده و ارباب بصارت مشتاق

نتوان دست ز بیعانه سودا برداشت

چون توان گشت کنون ساکن خلوتگه باغ

[...]

صائب تبریزی

جوش می خشتی اگر از خم صهبا برداشت

سقف این میکده را جوش من از جا برداشت

دست اگر در کمر کوه کند می گسلد

زور شوقی که مرا سلسله از پا برداشت

شوری از ناله مجنون به بیابان افتاد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
قدسی مشهدی

چه گهرها به عوض بر سر دریا افشاند

قطره‌ای چند اگر ابر ز دریا برداشت

چون قلم خوانده شود راز دل از نقش پی‌ام

در سر کوی تو نتوان قدم از جا برداشت

خوش به دشنام تو آمیخته چون شهد به شیر

[...]

جویای تبریزی

پرده از کار تو بی باکی صهبا برداشت

کوه تمکین ترا زور می از جا برداشت

کاش برداشتی از خواش دنیا دل را

آنکه بر دوش هوس بار تمنا برداشت

داده رم وحشت ما کوهکن و مجنون را

[...]

بیدل دهلوی

نیشی تا علم همت عنقا برداشت

کلهی بود که ما را ز سرما برداشت

ازگرانباری این قافله‌ها هیچ مپرس

کوه یک نالهٔ ما بر همه اعضا برداشت

وصل مقصد چه‌قدر شکر طلب می‌خواهد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه