گنجور

 
سحاب اصفهانی

جان کیست ندانم که در این شهر برایت

ناکرده فدای همه جان‌ها به فدایت

حسنت ز حد افزون شد و غیرت نگذارد

کز چشم بد خلق سپارم به خدایت

تأثیر دعایش سبب ترک جفا شد

ای کاش نبودی اثری ای دل به دعایت

با این که بود جای تو دایم به دل من

هر لحظه ندانم که به جویم زکجایت

از ترک جفایت ستمی تازه مراد است

اکنون که گرفته است دلم خو به جفایت