چه منتی پر و بال شکسته بر سر ما
نهاد بهر رهائی گشود چون پر ما
به هر کس از تر و خشک جهان رسد فیضی
نصیب ما لب خشک است و دیده ی تر ما
هزار جان گرامی به راه او شد خاک
برش چو جلوه کند تحفه ی محقر ما
به بزم عیش چه حاجت به باده و ساغر؟
که هست خون جگر باده دیده ساغر ما
نیافت لذت زخم ترا ولی صد زخم
زداغ حسرت تیرت بود به پیکر ما
برت حکایت یوسف فسانه ایست گزاف
چنانکه قصه ی یعقوب نیز در بر ما
بهشت و دوزخ ما صبح وصل و شام فراق
خرام قامت آشوب روز محشر ما
هزار صیدد گر هم زننگ کرد آزاد
به دام او چو در افتاد صید لاغر ما
به غیر وصف نگارین خطش (سحاب) خطاست
که کلک ما بنگارد خطی به دفتر ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر با بیان احساسات عاشقانه و درد فراق، از عشق و زیبایی صحبت میکند. شاعر به کرامت و نعمتهای الهی اشاره میکند و میگوید که در این دنیا، هر کس به نوعی از فیض بهرهمند شده، اما ما فقط لبهای خشک و چشمان تر داریم. او به فراق و وصال اشاره میکند و زندگی را به بزم عیشی بدون نیاز به شراب و ساغر تشبیه میکند، زیرا درد جدایی خود به تنهایی تلختر از هر نوشیدنی است. همچنین شاعر به داستان یوسف و یعقوب اشاره میکند و میگوید که داستان عشق او نیز مشابه آنهاست. نهایتاً، او توضیح میدهد که در عشق، بهشت و دوزخ ما در وصال و فراق وجود دارد و زیبایی معشوقش به قدری است که هیچ چیزی نمیتواند توصیفش کند.
هوش مصنوعی: چه برکتی به ما ارزانی داشت، همانطور که پر و بالهای شکستهٔ ما را به آزادی رسانید.
هوش مصنوعی: هر کس از نعمتها و برکات دنیا برخوردار شود، ما تنها از تشنگی و نیاوری بهرهمندیم. ما در حالتی هستیم که دلمان بیتاب و چشممان پر از اشک است.
هوش مصنوعی: هزاران جان عزیز آمادهی فدای او میشوند، و زمانی که زیبایی خود را نمایش دهد، هدیهی ناچیز ما به خاک میافتد.
هوش مصنوعی: در محفل شادی، نیازی به شراب و جام نیست؛ چرا که غم و درد دل ما همچون شراب، در دل ما وجود دارد.
هوش مصنوعی: او از زخم تو لذتی نبرد، اما به دلیل تیر حسرتت، به دل ما صد زخم دیگر زد.
هوش مصنوعی: داستان یوسف، افسانهای است بلند و پر از شگفتی، همانطور که قصه یعقوب هم در میان ما شناخته شده و معروف است.
هوش مصنوعی: بهشت و جهنم ما در واقع در لحظات صبح که به وصل محبوب میرسیم و در شب که از او جدا میشویم، نمایان میشود. زیبایی و وقار محبوب ما همچون شور و التهاب در روز قیامت است.
هوش مصنوعی: اگرچه هزار شکارچی هم به او حمله کنند، اما وقتی که شکار ضعیف به دام او بیفتد، دیگر آزاد نخواهد بود.
هوش مصنوعی: به جز توصیف زیبای خط او، هر چیز دیگری اشتباه است؛ چرا که قلم ما فقط باید به این نوشتار نگاه کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بغیر خانه زنجیر و دیده تر ما
کدام خانه که ویران نگشت بر سر ما
بحیرتم که خبر چون بسنگ حادثه رفت
که صلح کرد می مدعا بساغر ما
زگرمی تب ما تا شود طبیب آگه
[...]
ز بهر نامه بری تا به بام دلبر ما
هزار چرخ زند از شعف کبوتر ما
برای روز بد خود چه سان ذخیره کنیم
که همچو گل ز کف دست می پرد زر ما
ز خون دل شده رنگین دو دیده تر ما
بهار لاله ما گل کند ز ساغر ما
چرا چو شمع به بالین ما نمی آیی
ز انتظاریی بی حد سفید شد سر ما
گذشت عمر و دل ما به آرزو نرسید
[...]
مگر به سعی توان دید جسم لاغر ما
یک استخوان چو هلال است پای تا سر ما
همیشه سایهٔ عشق تو بود بر سر ما
چکیدهٔ جگر آتش است گوهر ما
نوید وصل ترا احتیاج قاصد نیست
[...]
گذشت درگه شاهی ز آسمان سرما
که خاک درگه درویش تست افسر ما
زند کبوتر ما در هوای بام تو پر
شکار نسر حقیقت کند کبوتر ما
کمند زلف ترا در خورست گردن شیر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.