کس ای نا مهربان یاران جانی
کشد آنگه به جرم مهربانی
رقیبان را امین خویش دانی
ندانی ناید از گرگان شبانی
بدید از حلقه های زلف رویت
چنان کز ظلمت آب زندگانی
بهای بوسه جان گیرد، فروشد
متاع این چنین را رایگانی
خضر بوسیده آن لب ورنه آبی
نمی بخشد حیات جاودانی
چمان سوی چمن بلبل نیاید
که آمد در چمن باد خزانی
فزاید مهر من بیمهری او
مرا بیمهری او مهربانی
(سحاب) ایام پیری چون بود چون
چو پیری بگذرد عهد جوانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.