یار من یار کسی گشته و دلدار کسی
چه شدی گر نشدی یار کسی یار کسی
خار خاریش نه زین خار که بر دل دارم
که نرفته است به پای گل من خار کسی
نکند ار چه دلزار من آزار کسان
که دل آزرده نگشته است ز آزار کسی
دیده دیدار کسی دیده که الحق نسزد
که دگر باز کنم دیده بدیدار کسی
ماه روی تو بود شمع فروزنده و حیف
که نشد روشن از آن شمع شب تار کسی
کرد مشکل بسر کوی کسی رشک رقیب
کار ما را که به ناکس نفتد کار کسی
قدر در رونق گوهر بشکستند (سحاب)
کلک در پاش تو و لعل گهربار کسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و ناکامیهای خود در عشق اشاره میکند. او از یار خود که اکنون یار دیگری شده، غمگین است و نگران این است که چرا نتوانسته به محبوب خود نزدیک شود. شاعر به زخمهای عاطفی و دردهای ناشی از این جدایی میپردازد و تأکید میکند که دلش به خاطر این آزارها آزرده نشده است. همچنین، او زیبایی و روشنی عشق را با شمع و ماه مقایسه میکند و حسرت میخورد که این روشنی در تاریکی عشقش گم شده است. در نهایت، شاعر به حسادت و پیچیدگیهای عشق اشاره میکند و وضعیت خود را با سخرهای به ناکامیها و نارساییها آمیخته میبیند.
هوش مصنوعی: عزیز من، تو دیگر یار کسی شدهای و عشق کسی را در دل داری. پس چرا اگر به کسی که میخواهی تبدیل نشدهای، یار کسی دیگر شدهای؟
هوش مصنوعی: او میگوید که درد و رنجی که از خارهایی در دلش دارد، بیشتر از خاری است که به شکل ظاهری به آن اشاره میشود. چون خار دیگری در دلش وجود دارد که او را آزار میدهد و هیچچیزی نمیتواند با آن دردش مقابله کند.
هوش مصنوعی: مبادا من که دلزخم دارم، دیگران را هم آزرده کنم، چرا که هیچکس نباید از کسی آزرده خاطر شود.
هوش مصنوعی: چشمی که یکبار زیبایی و دیدار شخصی را دیده، شایسته نیست که دوباره به دیدن کسی دیگر باز شود.
هوش مصنوعی: چهره دلفریب تو مانند شمعی روشن است، اما افسوس که این روشنی نتوانسته در دل شب تار کسی را روشن کند.
هوش مصنوعی: در کوچه و محلهی کسی به راحتی به کارهای او حسادت کردند، اما کار ما به قدری بیعیب و نقص است که به دست افرادی نالایق نخواهد افتاد.
هوش مصنوعی: در زمانهای که ارزش سنگهای قیمتی را درک کردند، قطرات باران به زمین افتادند و گویی بر روی تو و سنگهای قیمتی باارزش دیگران قلمزنی کردند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون بود روز جزایی مکن آزار کسی
زانکه کس تا بقیامت نبود یار کسی
به که در راه محبت چو الف راست شوی
که درین ره بکجی راست نشد کار کسی
گر ز خورشید چو مجنون ببیابان سوزی
[...]
من پس از عزت و حرمت شدم ار خار کسی
کار دل بود که با دل نفتد کار کسی
دین و دنیا و دل و جان همه دادم چه کنم
وای بر حال کسی کوست گرفتار کسی
ناامید است ز درمان دو بیمار طبیب
[...]
دیده بیرون شده از پرده به دیدار کسی
جان به لب آمده از لعل شکربار کسی
همچو تصویر نیم زنده ولیکن دارم
چشم در راه کسی پشت به دیوار کسی
نرگس از چشم و گل از دست کسی افتاده است
[...]
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یارب که نیفتد به کسی کار کسی
هر کس آزار من زار پسندید ولی
نپسندید دل زار من آزار کسی
آخرش محنت جانکاه به چاه اندازد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.