با رقیب ای سست پیمان نرد الفت باختی
تا مرا در ششدر رشک رقیب انداختی
سوختی از آتش غیرت دل عشاق را
ساختی با غیر و کار عاشقان را ساختی
تا که را خواهی هلاک از درد رشک من که تو
بی سبب در بزم وصل امشب مرا بنواختی
قدر سرو و گل شکستی تا تو در بستان حسن
رخ چو گل افروختی قامت چو سرو افراختی
با خرابی دل اکنون ای شه خوبان بساز
تا چرا رخش ستم در کشور دل تاختی
من ز حسرت جان سپردم چون تو بهر دیگران
از کمر خنجر کشیدی از میان تیغ آختی
کشتی ام گر از غم عشق بتان شادم که تو
صفحه ی دل را زغم های دگر پرداختی
تا کس از جورت به جز ما در سر آن کو نماند
عاشقان خویش را زاهل وفا نشناختی
نرم می باید دل آن شوخ سنگین دل (سحاب)
ورنه گیرم سنگ را ز آه درون بگداختی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از رنج و درد عشق سخن میگوید و به چگونگی تأثیرات منفی رقیب سستپیمان خود اشاره میکند. او بیان میکند که این رقیب با کارها و رفتارهای غیرمتعارف خود باعث حسرت و غم عاشقان شده است. شاعر به تحسین زیبایی و جذابیت معشوق میپردازد و از او میخواهد که با قلب شکستهاش بسازد، چرا که زیبایی و دلخوشی او بر دل عاشقان تأثیرگذار است. در نهایت، شاعر به تلخی از بیوفایی و کممحلی معشوق نسبت به عاشقان میگوید و نیاز به توجه و محبت را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: با رفیق بیوفا و سستعهد، در محبت باختی، چون مرا در تیرگی حسادت رقیب غرق کردی.
هوش مصنوعی: تو با غیرت خود، دل عاشقان را به آتش کشیدی و کار آنها را سامان بخشیدی.
هوش مصنوعی: هر وقت بخواهی کسی را به خاطر حسادت و درد من نابود کنی، این را بدان که تو بدون هیچ دلیلی امشب در جشن وصال مرا مورد محبت قرار دادی.
هوش مصنوعی: تو به قدری زیبایی و جذابیت داری که در کنار سرو و گل، به آنها آسیب میزنی. تو در باغ بهشتی با رخساری چون گل درخشیدهای و قامتت همچون سرو افراشته و بلند است.
هوش مصنوعی: با حال خراب و دلشکستهام، ای بهترین محبوب، بساز و همراه شو. دیگر اینکه چرا با چهرهی زیبایت در دلم غوغا کردی و باعث زحمت و ستم شدی؟
هوش مصنوعی: من به خاطر حسرت شانا جان دادم، در حالی که تو برای دیگران از کمر خنجر بیرون کشیدهای و از میان تیغها به سمت من حمله کردی.
هوش مصنوعی: هرچند که در عشق معشوقان غم و اندوه دارم، اما خوشحالم که تو با پاکسازی دل من از دیگر ناراحتیها، این غم را کمتر کردهای.
هوش مصنوعی: برای اینکه کسی غیر از ما در آن کوه از محبت نماند، عاشقان خود را با بیوفایی شناسایی نکردی.
هوش مصنوعی: دل آن آدم بازیگوش باید نرم و لطیف باشد؛ چون اگر سخت و سنگین باشد، مثل سنگی که از دل آدمی بیرون میآید و تیرگیها را همراه دارد، تبدیل به درد و رنج خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بار دیگر ملتی برساختی برساختی
سوی جان عاشقان پرداختی پرداختی
بار دیگر در جهان آتش زدی آتش زدی
تا به هفتم آسمان برتاختی برتاختی
پرده هفت آسمان بشکافتی بشکافتی
[...]
کاکل مشکین نقاب چشم و ابرو ساختی
آن کمان پنهان بدار، اکنونکه تیر انداختی
بر سمند فتنه زین دلبری بستی، ولی
حملهٔ اول ز شوخی بر سر ما تاختی
چون دل ما را شکار زلف خود کردی، برو
[...]
همچو مه طالع شدی در دیده منزل ساختی
خانه دل را ز مهر دیگران پرداختی
برگذشتی فارغ از من نی سلام و نی علیک
می ندانم کردیم نادیده یا نشناختی
در بر سیمین دل چون سنگ بیرون آمدی
[...]
با قبای آل چون برقی بمیدان تاختی
در صف چابک سواران آتشی انداختی
آمدی با روی چون گل در صف بازار حسن
صد چو یوسف را بخوبی بنده خود ساختی
سوخت مارا جلوه های خوبیت هر گه که تو
[...]
مست با رخسار آتشناک بیرون تاختی
جلوه ای کردی و آتش در جهان انداختی
چون نمی پرداختی آخر بفکر کار ما
کاشکی! اول بحال ما نمی پرداختی
بی نوا گشتم بکویت چون گدایان سالها
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.