گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سحاب اصفهانی

هر غم که جدا از دل غمگین من آمد

مانند غریبی است که دور از وطن آمد

هر خار که در بادیه ی عشق تو سر زد

آبش همه از آبله ی پای من آمد

صد داغ بدلها بنهد روز قیامت

هر زخم که از تیغ تو زیب کفن آمد

گر سحر نگاهش نبود کی رود از تن

هر جا که ز اعجاز لب او به تن آمد

راز تو که از دل به زبانم نگذشته است

یارب ز چه افسانه به هر انجمن آمد

شرمنده به هنگام سخن همچو (سحاب) است

در دور لبت هر که ز اهل سخن آمد