دانی که چه کردیم متاع دل و دین را؟
در راه تو دادیم هم آن را و همین را
چین سر زلف تو گشودند و ندانم
یا آن که گشودند سر نافه ی چین را
بر زخم نمک خوش نه، ولی مرهم خود یافت
زخم دل من آن سخنان نمکین را
با هم نفسی یک نفس از دل نکشیدم
تا آن که کشیدم نفس باز پسین را
قدر غم عشق تو ندانند رقیبان
هر سفله چه داند ثمن در ثمین را؟
ناچار قبول ار نکنم وعده ی وصلش
دیگر به چه خرسند کنم جان غمین را؟
ناصح نبود جهلی ازین بیش که آن روی
می بینی و گویی که مبین روی چنین را
گیرم که توانم بکنم ترک غلامیش
پنهان نتوانم که کنم داغ جبین را
هرگز نکند رنجه (سحاب) آن شه خوبان
بر قتل ضعیفی چو تو بازوی سمین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و فداکاری سخن میگوید. شاعر از نثار دل و دین خود در راه محبوب صحبت میکند و به زیباییهای محبوب، مانند زلف و چهرهاش اشاره میکند. او اندوه و غمهای ناشی از عشق را توصیف میکند و میگوید رقیبان نمیتوانند ارزش عشق او را درک کنند. شاعر در عین حال به ناچاریاش در پذیرش وعده وصال محبوب اشاره میکند و بیان میکند که حتی اگر بخواهد از عشق دست بردارد، نمیتواند احساساتش را پنهان کند. در نهایت، شاعر به این نکته میرسد که هیچ چیز نمیتواند او را از این عشق رنجآور و شیرین دور کند.
هوش مصنوعی: میدانی چه کار کردیم با ارزشترین چیزهایی که داشتیم؟ در راه تو، هم دل و هم دینمان را فدای تو کردیم.
هوش مصنوعی: سر زلف تو را باز کردند و نمیدانم آیا این کار را کردند یا این که سر نافهی چین را گشودند.
هوش مصنوعی: سخنان دلنشین و زیبا مانند نمک روی زخمهاست، هرچند که در ابتدا ممکن است تلخ به نظر برسند، اما در حقیقت به التیام دردهای قلبی من کمک میکنند.
هوش مصنوعی: من هیچگاه در کنار تو از دل خود نکشیدم، تا اینکه در آخرین لحظات، نفس عمیقی کشیدم.
هوش مصنوعی: رقیبان و انسانهای ناآگاه، ارزش غم و عشق تو را درک نمیکنند. چگونه میتوانند قیمت چیز باارزشی را بفهمند وقتی خودشان در سطحی پست قرار دارند؟
هوش مصنوعی: اگر نتوانم وعده وصل او را بپذیرم، دیگر چگونه میتوانم روح غمگینم را شاد کنم؟
هوش مصنوعی: تو نمیتوانی به جهالت خود ادامه دهی و آن چهره را که میبینی نادیده بگیری و ادعا کنی که آن را نمیبینی.
هوش مصنوعی: اگرچه میتوانم به طور پنهانی وابستگیام را ترک کنم، اما نمیتوانم رد پیشانیام را که نشاندهنده این وابستگی است، مخفی کنم.
هوش مصنوعی: هرگز آن باران رحمت برندی که زیبایی دارد، نمیگذارد بر ضعفی مثل تو، که همچون تیری نیرومند باشد، آسیبی وارد شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
[...]
مستانه برون تاختهای توسن کین را
بتخانهٔ چین ساختهای خانهٔ زین را
گر صیدکنان ناوک مژگان بگشایی
چشم تو گرفتار کند آهوی چین را
روزی که نهم رخ بنشان کف پایت
[...]
جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را
تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را
از شوق شهیدان حریم سر کویش
چون دانه در آغوش نگنجند زمین را
پیداست رهایی من از ضعف وجودم
[...]
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
[...]
گر صدق کلامت ندهد بال یقین را
پرواز تجرد که دهد روح امین را
از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت
چون موم که بر شعله زند نقش نگین را
غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.