مستانه برون تاختهای توسن کین را
بتخانهٔ چین ساختهای خانهٔ زین را
گر صیدکنان ناوک مژگان بگشایی
چشم تو گرفتار کند آهوی چین را
روزی که نهم رخ بنشان کف پایت
از سر بنهم سلطنت روی زمین را
میل خم ابروی تو ای مردم دیده
سرگشته کند زاهد محرابنشین را
سازد مه رخسار تو آیینهٔ مقصود
آن دل که طلبکار بود نور یقین را
در چنگ غمت کم نکنم ناله که آخر
سررشته به جایی کشد این صوت حزین را
قومی همه خورشید پرستند فغانی
آن ماه پریچهرهٔ خورشیدجبین را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که به توصیف او و تأثیراتی که بر دیگران میگذارد، میپردازد. شاعر به زیباییهای صورت و چشمان معشوق اشاره کرده و از درد و غم ناشی از عشق سخن میگوید. همچنین، به وصف عاشقانی میپردازد که در جستجوی معشوق خود هستند و این عشق آنها را به سوی ملکوت و حقیقت میبرد. در نهایت، شعر بر علاقه و اشتیاق به معشوق و زیباییهای او تأکید میکند و نشان میدهد که عشق میتواند همزمان مایه شادی و اندوه باشد.
هوش مصنوعی: خود را بیپروا و شجاعانه به میدان نبرد فرستادهای، و مانند یک اسب جنگی، دلیری و قدرت را به نمایش گذاشتهای. در این راه، به گونهای به دشمنان خود حمله کردهای که مانند معبدی در چین، محکم و باشکوه به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر شکارچیان با تیرکمان مژگانت را بگشایند، چشمان تو آهوهای چین را به دام خواهند انداخت.
هوش مصنوعی: روزیکه تو با زیباییات را نشان میدهی، من از سر میزنم و سلطنت زمین را به پای تو میگذارم.
هوش مصنوعی: خم ابروی تو، ای کسانی که چشمتان به دنیا قدری گیج و سردرگم است، میتواند حتی زاهدانی که در محراب عبادت نشستهاند را به خود جذب کند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو همچون آینهای است که دل عاشق، که به دنبال حقیقت است، نور یقین را در آن میجوید.
هوش مصنوعی: در دل غم تو، کمتر از آنچه هست، فریاد نمیزنم، زیرا در نهایت این صدای غمگین به جایی خواهد رسید.
هوش مصنوعی: برخی از مردم تنها خورشید را میپرستند، اما من به زیبایی ماه، که چهرهای مانند خورشید دارد، عشق میورزم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا رای بود نصرت دین ناصر دین را
در نصرت او رای بود روح امین را
تا پادشه روی زمین باشد سنجر
بر هفت فلک فخر بود روی زمین را
شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید
[...]
جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را
تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را
از شوق شهیدان حریم سر کویش
چون دانه در آغوش نگنجند زمین را
پیداست رهایی من از ضعف وجودم
[...]
نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را
از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را
هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست
زنهار ز سر باز مکن چین جبین را
چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد
[...]
گر صدق کلامت ندهد بال یقین را
پرواز تجرد که دهد روح امین را
از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت
چون موم که بر شعله زند نقش نگین را
غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد
[...]
آتش زده آن لعل قبا، خانه زین را
بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را
همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش
کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را
چون مهره بازیچه، دهد طرح به طفلان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.