گنجور

 
بابافغانی

مستانه برون تاخته‌ای توسن کین را

بتخانهٔ چین ساخته‌ای خانهٔ زین را

گر صیدکنان ناوک مژگان بگشایی

چشم تو گرفتار کند آهوی چین را

روزی که نهم رخ بنشان کف پایت

از سر بنهم سلطنت روی زمین را

میل خم ابروی تو ای مردم دیده

سرگشته کند زاهد محراب‌نشین را

سازد مه رخسار تو آیینهٔ مقصود

آن دل که طلبکار بود نور یقین را

در چنگ غمت کم نکنم ناله که آخر

سررشته به جایی کشد این صوت حزین را

قومی همه خورشید پرستند فغانی

آن ماه پریچهرهٔ خورشیدجبین را

 
 
 
امیر معزی

تا رای بود نصرت دین ناصر دین را

در نصرت او رای بود روح امین را

تا پادشه روی زمین باشد سنجر

بر هفت فلک فخر بود روی زمین را

شاهی که به ماهی به سپاهی بگشاید

[...]

نظیری نیشابوری

جز نام صنم نقش مکن لوح جبین را

تا چپ نکنی راست نخوانند نگین را

از شوق شهیدان حریم سر کویش

چون دانه در آغوش نگنجند زمین را

پیداست رهایی من از ضعف وجودم

[...]

صائب تبریزی

نه کفر شناسد دل حیران و نه دین را

از نقش چپ و راست خبر نیست نگین را

هر چند حجاب تو زبان بند هوسهاست

زنهار ز سر باز مکن چین جبین را

چشم تو به دل فرصت نظاره نبخشد

[...]

اسیر شهرستانی

گر صدق کلامت ندهد بال یقین را

پرواز تجرد که دهد روح امین را

از شرع تو هرکیش گدازد زخجالت

چون موم که بر شعله زند نقش نگین را

غیر ازدل پاک تو کسی دور نریزد

[...]

حزین لاهیجی

آتش زده آن لعل قبا، خانه زین را

بر خرمن ما برق گشاده ست کمین را

همچون کف خاکی که برد سبزه ز جایش

کردند به ما، سبز خطان تنگ زمین را

چون مهره بازیچه، دهد طرح به طفلان

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حزین لاهیجی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه