تو مرغ گلشن قدسی نه در خور قفسی
قفسشکن که به گلزار قدس بازرسی
تو را که بر سر طوبی است آشیان آخر
در این چمن ز چه پابست مشت خاروخسی
اگر شه زمنی یا گدای گوشهنشین
دمی که مرگ درآید نگویدت چه کسی
ز پادشاه توانا به وقت لهو و لعب
نترسی و متزلزل ز ناتوان عسسی
رسید مرکب چوب و ز تازیانهٔ آز
تو روز و شب به تکاپو چو تندرو فرسی
صغیر در پی لذات دنیوی تا کی
همی دو دست به سر میزنی مگر مگسی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مفهوم آزادی و محدودیت اشاره دارد. شاعر میگوید انسانها، به خصوص افرادی که در جایگاههای بالاتر هستند، نمیتوانند در قفس محدودیتها زندگی کنند. او با استفاده از تصاویری چون "مرغ گلشن" و "آشیان بر سر طوبی" به طبیعی بودن آزادی و زیبایی زندگی اشاره میکند. همچنین، شاعر از افراد میخواهد که نسبت به لذتهای دنیوی بیمقدار و زودگذر توجه نکنند و به نوعی زندگی خود را بیمعنی نکنند. او میگوید که نباید از معرض خطر و زوال بترسند، بلکه باید با شجاعت و بیاعتنایی به محدودیتها زندگی کنند. در نهایت، شعری است درباره جستجوی معنا و ارزشهای واقعی زندگی در برابر لذتهای زودگذر.
هوش مصنوعی: تو پرندهای از باغ بهشت و نمیتوانی در قفس زندگی کنی. تو باید از قفس بیرون بیایی و به گلزار بهشت بروی.
هوش مصنوعی: تو که درختی شکوهمند و پر برکتی هستی، چرا در این چمن خشک و بیروح گرفتار شدهای؟
هوش مصنوعی: اگر پادشاه باشی یا یک گدای ساده، در لحظهای که مرگ به سراغت میآید، هیچکسی نمیتواند به تو بگوید چه کسی هستی.
هوش مصنوعی: از پادشاه قدرتمند نترس و در زمان تفریح و شادی، نلغز و مردد نشو به خاطر یک سرباز ضعیف.
هوش مصنوعی: به زحمت و تلاش خود ادامه میدهی و به طور مداوم در تلاش برای پیشرفت هستی، مانند اسب تندرو که همیشه در حال دویدن است.
هوش مصنوعی: بچهای که همواره در پی لذتهای دنیایی است، تا چه زمانی باید دست به سرش ببرد؟ مگر فقط یک مگس است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر ز گردش جافی فلک همیترسی
چنین به سان ستوران چرا همیخفسی؟
وگر حذر نکند سود با سفاهت او
چنین ز نیک و بد او چرا همیترسی؟
چرا که باز نداری چو مردمان به هوش
[...]
مباش ممتحن زاد و بوم خود زخسی
اسیر خاک عطلت مشو ز کم هوسی
که در زمین غریبی و در سرای کسان
پدید گردد بر مرد ناکسی و کسی
که بیرفیق و حریفی نمانی از عالم
[...]
یا ساقی الراح خذ و امرلاء به طاسی
فلست املک صبر نوبةالکاس
و تابعالطاس مملوا بلا مهل
فان صحوت فهذا نوبة الیاس
و دوام السکر من کأس البقا مددا
[...]
همیزنم نفس سرد بر امید کسی
که یاد ناورد از من به سالها نفسی
به چشم رحم به رویم نظر همینکند
به دست جور و جفا گوشمال داده بسی
دلم ببرد و به جان زینهار میندهد
[...]
در آرزوی تو گشتم به هر دیار بسی
مرا ز روی تو هرگز نشان نداد کسی
وجود خاکی ما را به کوی دوست چه کار
که نیست لایق باغ بهشت خار و خسی
همیروم ز پی کاروان فقر مگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.