گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صغیر اصفهانی

کسی که سرمه نکرد از غبار رهگذرش

نبود اهل نظر خاک عالمی بسرش

بسینه دل ز طپیدن هم او فتاد افغان

که ماند در قفس اینمرغ و ریخت بال و پرش

ببرد حاصل ایام زندگانی خویش

کسی که در همهٔ عمر دید یک نظرش

اگر نه وصف لبش را به غنچه گفت صبا

ز چیست چوندل من گشت پر ز خون جگرش

بود حرام کنند ار سخن ز آب بقا

در آن مقام که صحبت رود ز خاک درش

به روزگار بیاموخت هر کسی هنری

صغیر عاشقی‌ آموخت این بود هنرش