افتاده در خون ای پدر از گرز و تیغ و خنجرم
بنهاده سر بر روی خاک ای خاک عالم بر سرم
تو کشته تن در خون طپان، من زنده بر جا جسم و جان
این سخت جانی ای امان، می نامد از خود باورم
گشت از سپهر پرده در، دامان هامونت مقر
زین پس سزد جای ای پدر، در توده ی خاکسترم
تا خوابگه خاک سیه، کردی به طرف قتلگه
زیبد مرا خاشاک ره، بالین و خارا بسترم
تا دور مینایی فلک می دادت از خون گلو
زهر است اگر جز خون دل شد باده ای در ساغرم
وه گر رسیدی دست من یک ره به دامان اجل
تا جامه ی جان در غمت جای گریبان بردرم
در نیل ماتم بردمی کآرم سیه چون بخت خود
گر دشمنان بر سر همی بگذاشتندی معجرم
برگ سفر آمد به ساز، اینک مرا از کوی تو
خون زاد و حسرت راحله، همدم فغان غم رهبرم
خواهم به بالینت همی گریم به کام دل دمی
رخصت کی و مهلت کجا از خصم عدوان پرورم
تن را توان و تاب کو، دل را قرار و خواب کو
هم بر فراق قاسمم هم در عزای اکبرم
جز در غم او کلک من، راند صفایی گر سخن
البته گردد رو سیاه از شرمساری دفترم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی اندوه و سوگواری گوینده به خاطر از دست دادن پدرش است. او از شدت درد و تلخی ماجرا، به تأمل در سرنوشت خود میپردازد و احساس میکند که زندگیاش پر از رنج و غم شده است. گوینده، با تصویرسازی از وضعیتی که در آن قرار دارد، به شدت دلتنگی و فراق از پدر را ابراز میکند و بر این نکته تأکید دارد که پدرش اکنون در زیر خاک است و او هنوز در عذاب دوری او به سر میبرد. حسرتها و دردهایی که از فقدان پدر بر جانش سنگینی میکند، به وضوح در کلامش مشهود است و نشاندهندهی عمیقترین احساسات انسانی نسبت به از دست دادن عزیزان است.
هوش مصنوعی: پدر، در این لحظه به خاطر ضربههای سلاح و زخمهایی که دیدهام، به خون افتادهام و سرم را بر روی زمین گذاشتهام. ای زمین، همه عالم بر سر من فرود آمده است.
هوش مصنوعی: تو در حالتی هستی که در خون خود غوطهور شدهای و من، با وجود این شرایط سخت، هنوز زندهام و جسم و جانم را حفظ کردهام. ای جایگاه سختی، این وضعیت را به من یادآوری میکند.
هوش مصنوعی: از آسمان پرده کنار رفت و مکانی که متعلق به تو بود، دریاچه هامون است. از این پس شایسته است که تو، پدر، در این خاکستر و خاک جمع شده من، جای داشته باشید.
هوش مصنوعی: به سمت جایی که خاک تیره و تار است، رفتم، جایی که مرگ در انتظارم است. در این مسیر، چوبهای بیارزش و سنگها جایی برای خوابیدنم شدهاند.
هوش مصنوعی: اگر آسمان دور و دور از تو، به تو می نمود که از خونی که ریخته شده، همانند زهر باشد، پس اگر جز خون دل، نوشیدنی در جام من باشد، آن را نیز بایستی زهر دانست.
هوش مصنوعی: اگر تو به من دسترسی پیدا کنی، یک بار به دامان مرگ، تا در غم تو، لباس جانم را بکنم و گریبان برادر را بگیرم.
هوش مصنوعی: در نیل ماتم، غمگین و پریشان بودم، زیرا رنگ من سیاه است، همانند بخت بدی که دارم. اگر دشمنان بر سر هم جمع میشدند، هیچگاه حجاب و پردهام را بر زمین نمیگذاشتم.
هوش مصنوعی: برگ سفر به دستم آمد، حالا من از کوی تو با خون و حسرت در وداع همدم ناله و غم هستم.
هوش مصنوعی: میخواهم به کنارت بگریم و از دل آزاد شوم. چه وقتی اجازه میدهی و چه زمانی فرصتی برای من باقی مانده تا از دشمنی که به من آسیب میزند، رها شوم؟
هوش مصنوعی: بدن چه قدرت و تاب و توان دارد، و دل چگونه میتواند آرامش و خواب داشته باشد، در حالی که هم برای جدایی قاسم ناراحت است و هم در اندوه اکبر میسوزد.
هوش مصنوعی: غیر از غم او، هیچ چیز دیگری نمیتواند مداد من را شاد کند. اگر سخن بگویم، حتماً از شرمندگی برگهام سیاه خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هان ای طبیب عاشقان دستی فروکش بر برم
تا بخت و رخت و تخت خود بر عرش و کرسی بر برم
بر گردن و بر دست من بربند آن زنجیر را
افسون مخوان ز افسون تو هر روز دیوانه ترم
خواهم که بدهم گنج زر تا آن گواه دل بود
[...]
هنگام آن آمد که من این پرده ها را بردرم
شهباز و سیمرغی شوم از چرخ گردون بگذرم
ویران کنم این آشیان سازم مکان در لامکان
گردد همه کون و مکان چون بیضه زیر شهپرم
بگذارم این نام و نشان ازما ومن یابم امان
[...]
دردا که از زین سرنگون افتاد بر خاک اکبرم
خاک دو عالم بر سرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.